سایت ارز دیجیتال کریپتوباز
راگ پول (rug pull) در ارز دیجیتال چیست و ۶ روش برای تشخیص آن
توسط سامان رضائی | ۱۵ مرداد ۱۴۰۱ | عمومی | ۰ دیدگاه
راگ پول (rug pull) یک نوع کلاهبرداری در ارز دیجیتال است و زمانی اتفاق میافتد که تیم سازنده یک ارز دیجیتال، قیمت توکن پروژه خود را با دستکاری بالا می برد. سپس با پول سرمایه گذاران فرار می کنند و آنها را با یک دارایی بی ارزش رها می کند. راگ پول زمانی اتفاق میافتد که.
تورم وضعیت مالی شما را تضعیف کرده است؟ ۵ راه برای کسب ارز دیجیتال رایگان
توسط سامان رضائی | ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ | عمومی | ۰ دیدگاه
معامله گران باتجربه ارز دیجیتال میدانند که بازارهای صعودی برای فروش و بازارهای نزولی برای انباشت مناسب هستند. اما به دلیل تورم فزاینده که قدرت خرید ارزهای فیات را کاهش میدهد، شرایط دوم برای انباشت ارز دیجیتال دشوارتر است. از آنجایی که بازار به سمت زمستان ارزهای.
کاردانو چیست؟ چگونه از ارز دیجیتال ADA در بلاکچین Cardano استفاده کنیم؟
توسط سامان رضائی | ۶ مرداد ۱۴۰۱ | عمومی | ۰ دیدگاه
کاردانو (Cardano) یک پلتفرم بلاک چین است که برای پردازش تراکنش های خود، از یک ارز دیجیتال اختصاصی به نام آدا (ADA) استفاده می کند.
ارز دیجیتال رایگان : ۱۱ راه آسان
کیست که چیزهای رایگان را دوست نداشته باشد؟ کسانی که به ارز دیجیتال علاقه دارند، میتوانند چیزهای رایگان نیز دریافت کنند. تعدادی از سایت ها به کاربران خود، ارز دیجیتال رایگان ارائه میکنند و تنها چیزی که برای شروع لازم است کمی ابتکار عمل است. با وجود نوسانات قیمت در.
پرونده ای برای سرمایه گذاری روی بیت کوین در زمستان ارز دیجیتال
زمستان به سرزمین بیت کوین (BTC) رسیده است. این دومین «زمستان ارز دیجیتال» من است و انتظار دارم در آینده، فصول بیشتری را دوام بیاورم. ارز دیجیتال هنوز نقش مهمی در یک سبد سرمایه گذاری متنوع ایفا می کند. در این دوران سرد، ممکن است مشتریان از مشاوران خود بپرسند که چرا.
کارشناسان فاش کردند که فروش ۹۳۶ میلیون دلاری تسلا برای بیت کوین چه معنایی دارد
کارشناسان صنعت ارز دیجیتال تا حد زیادی از تصمیم شرکت تسلا مبنی بر فروش ۷۵ درصد از دارایی های بیت کوین (BTC) خود، ناراضی هستند. اما می گویند که این یک استراتژی نسبتا متداول برای شرکت ها جهت بهبود نقدینگی خودشان در طول رکود اقتصادی است. روز چهارشنبه، سازنده خودروهای.
هارد فورک چیست؟ در مورد Hard Fork اتریوم و بیت کوین چه می دانید؟
هارد فورک (hard fork) یک بهروزرسانی نرمافزاری است که توسط یک بلاک چین (Blockchain) یا گرههای شبکۀ یک ارز دیجیتال اجرا میشود. با این کار، یک بلاک چین جدید ایجاد می شود که با پروتکل بلاک چین قبلی ناسازگار است و باعث تقسیم دائمی بلاک چین به دو شبکۀ مجزا میشود. از.
فرایند ادغام اتریوم طبق جدول زمانی، برای ماه سپتامبر برنامه ریزی شد
تیم بیکو (Tim Beiko) از بنیاد اتریوم (ETH) این هفته پیش بینی کرد که فرایند ادغام (The Merge) -انتقال اتریوم به طراحیِ جدید که مدت ها پیش برنامه ریزی شده بود- احتمالا در هفتۀ ۱۹ سپتامبر (۲۸ شهریور) انجام می شود. در فرایند ادغام، اتریوم از مکانیزم اجماع اثبات کار.
استخراج ابری چیست؟
استخراج ابری چیست؟ آیا می توانیم بدون نگه داری دستگاه های استخراج، از ماینینگ سود کسب کنیم؟ دههها پیش، هر شرکت بزرگ نرمافزاری، زیرزمینی پر از رایانه نگهداری میکرد که تعداد آنها روز و شب کاهش مییافت. اتاق هایی به اندازه سالن های بدنسازی به سرورهایی اختصاص داده می.
استخراج کنندگان بیت کوین چگونه آینده بازارهای انرژی را متحول می کنند؟
در دو سال گذشته، بیشتر گفتگوها در مورد زیرساخت بیت کوین (BTC) بر روی همکاری استخراج کنندگان بیت کوین با تولیدکنندگان انرژی سنتی و شرکت های برق متمرکز شده بود. در کنفرانس بیت کوین ۲۰۲۲، این نویسنده درباره معنای رشد مستمر استخراج ارز دیجیتال برای شبکه های برق و بازارهای.
ارز دیجیتال بانک مرکزی چیست: هر چیزی که در مورد CBDC باید بدانید
ارز دیجیتال بانک مرکزی یا CBDC، تفاوت زیادی با ارز سنتی (فیات) صادر شده توسط یک بانک مرکزی ندارد. میتوان CBDC را بهعنوان نسخه دیجیتال ارز فیات تعریف کرد با این تفاوت که از مزایای داراییهای دیجیتال برخوردار است. این ارز دیجیتال با نسبت ۱:۱ به ذخایر فیات متصل می شود،.
کف قیمت بیت کوین کجاست؟ نظر کارشناسان در این مورد چیست؟
قیمت بیت کوین (BTC) در نوامبر سال ۲۰۲۱ (آبان ۱۴۰۰) به نزدیک ۶۹ هزار دلار رسید و آخرین نمایش بازار گاوی (۲۰۲۰-۲۰۲۱) را بازی کرد. از آن زمان به بعد، قیمت این ارز دیجیتال روندی نزولی داشته است، بدون اینکه در چشم انداز آن پایانی باشد. اما مطمئنا جایی در بازار نزولی وجود.
بزرگترین ضرر ماهانه بیت کوین : معامله گران ارز دیجیتال در این باره چه می گویند؟
بزرگترین ضرر ماهانه بیت کوین، از احساسات منفی در اقتصاد کلان، ترس از تورم و ریسکهای سیستماتیک بازار نشأت گرفته است و قیمت ارزهای دیجیتال را به پایینتر از اوج قیمتی سال ۲۰۱۷ رسانده است. در این مقاله به بررسی ابعاد این اتفاق از نگاه فعالان این بازار می پردازیم. قیمت.
ماینر M21s : بررسی مشخصات، قیمت و خرید ماینر بیت کوین مدل Whatsminer M21s
در سال ۲۰۱۹ میلادی، شرکت MicroBt، سری معروف ماینرهای ASIC خود را با نام Whatsminer M20 راه اندازی کرد. واتسماینر، نام تجاری سخت افزار استخراج بیت کوین با طراحی "آماده نصب و راه اندازی" است. Whatsminer M21s به راحتی نصب می شود و بیت کوین (BTC) یا بیت کوین کش (BCH) را.
دوج کوین (Dogecoin) : قیمت معروف ترین میم کوین دنیا به چه عواملی بستگی دارد؟
در ۶ دسامبر ۲۰۱۳، دوج کوین (Dogecoin) به طور رسمی توسط مهندس شرکت ادوبی، جکسون پالمر و توسعه دهنده نرم افزار شرکت IBM، بیلی مارکوس راه اندازی انباشت سرمایه چگونه اتفاق می افتد؟ شد. آنها ارز دیجیتال دوج را ایجاد کردند تا آشکارا صنعتی را که قبلا معتقد بودند بیش از حد پول جذب کرده است را مسخره کنند.
بیت کوین و تورم : آیا این ارز دیجیتال محافظ خوبی در برابر تورم است؟
بیت کوین (BTC) اغلب به عنوان محافظی در برابر تورم معرفی می شود، با این پیشفرض که ارزش پول فیات (پول دولت ها) در نهایت به دلیل چاپ بی رویه پول در بانک مرکزی کاهش می یابد. در مقابل، بیت کوین دارای تعداد ثابت ۲۱ میلیون سکه است. سقف محدود تعداد سکه ها، به بیت کوین دست.
شاخص ترس و طمع ارز دیجیتال چیست؟
شاخص ترس و طمع ارز دیجیتال یک عدد بین ۱ و ۱۰۰ است. اگر مقدار آن برابر با ۱ باشد، به این معنی است که بازار ارز دیجیتال احتمالا سقوط می کند، زیرا مردم ترس شدیدی را تجربه می کنند و دارایی های خود را می فروشند. از طرف دیگر، عدد ۱۰۰ به این معنی است که بازار در آستانه اصلاح است و مردم طمع بیش از حدی را تجربه می کنند (که یعنی خرید دارایی های بیش از حد).
اتریوم ؛ چرا بلاک چین این ارز دیجیتال میزبان اکثر NFT های معروف است؟
اتریوم در بین شبکه های بلاک چین موجود، پیشتاز است و NFT ها در ابتدا در بلاک چین اتریوم متولد شدند. در نتیجه، NFT هایی که روی اتریوم قرار دارند، به طور متوسط با قیمت بالاتری به فروش می رسند. بنابراین سازندگان NFT، اتریوم را به سایر پلتفرم ها ترجیح می انباشت سرمایه چگونه اتفاق می افتد؟ دهند.
سایت ارز دیجیتال کریپتوباز مطالب آموزشی و راه های کسب درآمد از بیت کوین، اتریوم، آلتکوین ها، متاورس و NFT را پوشش می دهد. کریپتوباز یکی از سایت های آموزشی فعال و محبوب حوزه رمزارزها است که هر روز تعدادی مقاله و اخبار مفید منتشر می کند.
می توانید با استفاده از مقالات این سایت، دانش خود را در مورد صنعت بلاکچین و امور مالی غیر متمرکز (DeFi) افزایش دهید و درآمد جاری کسب کنید. علاوه بر این با عضو شدن در خبرنامه سایت، از آخرین اخبار مطلع شوید و ایردراپ (ارز دیجیتال رایگان) دریافت کنید.
اگرچه کریپتوباز به عنوان یک سایت ارز دیجیتال اختصاصی برای بیت کوین راه اندازی شد، اما اکنون شروع به پوشش همه ارزهای دیجیتال کرده است. تمرکز این سایت، عمدتاً روی تجزیه و تحلیل، بررسی و مقایسه و همچنین تحقیقات به روز است. مطالب مربوط به کیف پول ارز دیجیتال، ماینینگ، سرمایه گذاری و ترید در این سایت قابل مشاهده است.
کریپتوباز دارای بخش های متعددی است که شامل بلاگ ها، مقاله ها، بررسی و تحلیل ها، ترفندهای فنی و موارد دیگر می شود. همچنین فهرستی از شرکت ها و افراد و رویدادهای مرتبط با تکنولوژی دفتر کل توزیع شده (DLT) ارائه می دهد.
افزایش ثبت شرکتهای ایرانی در دبی/ فرار سرمایه از ایران؛ سالانه ۱۰ میلیارد دلار!
تجارت نیوز نوشت :ایران سالانه ۱۰ میلیارد دلار فرار سرمایه دارد. بخشی از این فرار سرمایه به صورت ثبت شرکت در دوبی، ابوظبی و … اتفاق میافتد. این امر بیشتر به دلیل عدم تضمین سودآوری سرمایه و نحوه ارتباط ایران با بانک جهانی و کشورهای جهان است.
در سالهای اخیر روند ثبت شرکت در امارات توسط ایرانیها افزایش داشته و این امر خود را در بازار مسکن امارات نشان میدهد. این اظهار نظر فرشید فرزانگان، عضو هیات رئیسه اتاق بازرگانی ایران و امارات، در گفتگو با ایلناست که از حجم فرار سرمایه از ایران به امارات خبر میدهد.
با این حال هنوز هیچ آمار دقیقی از میزان فرار سرمایه وجود ندارد. اما خرید ملک توسط ایرانیان در کشورهایی مانند امارات و ترکیه، ثبت شرکت در این کشورها و کنشهای مشابه خبر از افزایش فرار سرمایه ایرانیها به امارات میدهد. بسیاری از کارشناسان معتقدند که اقدامات دولتها پس از جنگ تحمیلی بزرگترین عامل این اتفاق است.
بسیاری از کارشناسان معتقدند که اگر دولتها میتوانستند بستری امن و اطمینانبخش برای تجارت ایرانیها در داخل کشور ایجاد کنند، هرگز اقتصاد ایران متحمل این حد از فرار سرمایه نمیشد. برای اینکه سرمایه در کشور بماند ابتدا باید سودآوری آن تضمین شود. برای این مقصود لازم است ایران ارتباط سالم با بانک جهانی و کشورهای جهان ایجاد کند. چراکه هیچ نهادی جز دولت توان و وظیفه این اقدام را ندارد.
مسعود دانشمند، کارشناس اقتصادی، در رابطه با فرار سرمایه ایرانیها به امارات و ترکیه به تجارتنیوز گفت: برآوردهای سرانگشتی حاکی از این است که سالانه ۱۰ میلیارد دلار سرمایه از ایران خارج میشود. مقصد این سرمایهها امارات و ترکیه و باقی کشورهای جهان است. دولت باید توان خود را برای جلوگیری از خروج سرمایه بسیج کند، بیش از اینکه به فکر وارد کردن سرمایه خارجی باشد.
او افزود: سرمایه ترسو است. اگر میخواهیم سرمایه در ایران بماند، باید زمینه سودآوری آن را فراهم کنیم و به سرمایهداران اطمینان خاطر بدهیم. این کار نه تنها وظیفه دولت است، بلکه کسی جز دولت توان انجام چنین کاری را ندارد. البته منظور ما دولت رئیسی، روحانی، احمدینژاد و … نیست. ما سالهاست که این مشکل را داریم. سرمایه از جایی که تهدید شود، فرار میکند.
دانشمند با بیان اینکه آرامش در ایران باعث ماندگاری سرمایه میشود، تشریح کرد: از زمان جنگ تا امروز دولتها نتوانستهاند به سرمایهدار برای سرمایهاش اطمینان دهند. این اطمینان هرگز حاصل نمیشود مگر اینکه ایران ارتباط خود با بانک جهانی و جهان را تصحیح کند. تاجر ایرانی باید امکان تجارت در ایران را داشته باشد. برای جلوگیری از فرار سرمایه باید قوانین محکمی داشته باشیم.
این کارشناس اقتصادی اشاره کرد: چون سرمایه در امارات امنیت دارد، ایرانیها سرمایه خود را منتقل میکنند.
رئیس اسبق اتاق ایران و امارات درباره مسدود شدن حساب ایرانیها در امارات توضیح داد: درست نیست که میگویند حساب انباشت سرمایه چگونه اتفاق می افتد؟ ایرانیها در امارات مسدود میشود. امارات تنها حسابهایی را مسدود میکند که فعالیت ندارند یا اقامت صاحبان آنها منقضی شده است. این انسداد به وسیله سامانه بانک انجام میشود. بنابراین درست نیست که میگویند امارات حساب ایرانیان را میبندد. نباید گرفتار تبلیغات شویم.
دانشمند بیان کرد: هیچ آمار مشخصی از فرار سرمایه به امارات نیست. صرافیها به دلایل تجارت، انتقال به کشورهای دیگر، خرید خانه و … پول را به امارات منتقل میکنند. اینکه ریال چگونه به درهم تبدیل میشود پیچیده است. حتی دولت هم آمار درستی از خروج سرمایه به امارات ندارد.
دانشمند یادآور شد: تنها راه محاسبه فرار سرمایه از ایران، محاسبه تفاوت کل درآمد ارزی کشور و موجودی ارزی فعلی در زمانی است که میزان واردات را از آن کم کرده باشیم. اینها برآوردکردنی هستند و در یک فضای مهآلود میشود تخمین زد که فرار سرمایه سالانه حدود ۱۰ میلیارد دلار در سال است. هیچ مستند دیگری وجود ندارد.
مغالطه «هزینه از دست رفته» چیست؟/ به پای انتخاب اشتباه خود نمانید
امیر شاملویی
- اشتراکگذاری
تا حالا شده یک بلیط برای مراسم خاصی در آینده نزدیک بخرید و بعد به این فکر بیافتید که علاقه و یا حوصله رفتن به آن مراسم را ندارید و از خرید بلیط پشیمان شوید؟ اما به هر حال با پافشاری بر این موضوع که پول دادهام، پس باید بروم هزینههای دیگری هم برای رسیدن به مراسم متحمل میشوید و با خود میگویید این مراسم دلخواه من است و میتوان کلی خوش بگذرانم و با این حرف به نحوی خود را راضی نگه میدارید. تمام این سوال و جوابها به این خاطر است که نمیخواهیم قبول کنیم که پولمان را هدر دادهایم. سرمایه گذاری اشتباه یا غرق مغلطه هزینه هم درست به همین شکل اتفاق میافتد.
سرمایه گذاری اشتباه چگونه اتفاق میافتد؟
درست مانند مثالی که توضیح دادیم، سرمایه گذاری اشتباه یا غرق مغلطه هزینه هم مانند این میماند که ما پولی را در پروژهای بلاتکلیف و ضعیف قرار دهیم و برای این که کار اشتباهمان را توجیه کنیم باز هم به پروژه پول تزریق کنیم. این کار تا جایی ادامه پیدا میکند که مانند گرداب، هر لحظه با گیج خوردن آب، بیشتر سرعت میگیرد و هر چه بیشتر در جای اشتباه سرمایه گذاری میکنیم، برایمان دل کندن از آن سختتر میشود. این نکته را هم نمیتوان فراموش کرد که سرمایه گذاران ضعیف با نشان دادن آیندهای درخشان و بدون منطق و حساب و کتاب، کوچک بودن خود را پشت این خیال که سرمایه گذارانشان بزرگ و بزرگتر خواهند شد پنهان میکنند.
کار نیک از پر کردن نیست!
غرق مغلطه هزینه در سرمایه گذاری ریشه در یک تئوری اقتصادی دارد. این تئوری میگوید که تمایل سرمایه گذاران برای نپذیرفتن اشتباهشان در سرمایه گذاری اشتباه با انباشت بیشتر سرمایه در همان جای غلط شکل میگیرد و سرمایه گذار به طور ناخودآگاه، با اضافه کردن سرمایه، فکر میکند که سود و میزان سرمایه آن بیشتر از ضرری بوده که متحمل شده است. اما چطور متوجه شویم که غرق مغلطه هزینه شدهایم؟
نجات از غرق مغلطه هزینه شدن
اول از همه بگوییم که مغلطه کردن یعنی چه؟ مغلطه کردن یعنی استفاده از مقداری اطلاعات درست و ثابت شده برای اثبات یک ادعای نادرست! به عنوان مثال در یکی از بحثهای عادی در خانه برای این که از کار شانه خالی کنیم و مثلا یک کنسرو تن ماهی را قبل از مصرف نجوشانیم، هزار و یک دلیل برای فردی که از ما میخواهد این کار را انجام دهیم بیاوریم. فرد مقابل به ما میگوید که کنسرو را قبل از مصرف بجوشان تا مبادا سم باتولیت تولید کرده باشد و فاسد شده باشد. ما در جواب میگوییم؛ ” مگر آب در دمای صد درجه نمیجوشد؟” فرد مقابل جواب میدهد:”بله”. سپس ما میگوییم؛ “خوب! چون این کنسرو در کارخانه با دمای صد درجه استرلیزه شده، پس انباشت سرمایه چگونه اتفاق می افتد؟ دیگر نیازی به گرم کردن دوباره آن نیست!” غرق مغلطه هزینه شدن هم درست چیزی شبیه به همین موضوع است که ما دلایل منطقی را با چاشنی امید به آینده ترکیب میکنیم و نهاد سرمایه گذاری ضعیفی که انتخاب کردیم را توجیه میکنیم و به کار خود ادامه میدهیم. در بازار بورس، در بسیاری از مواقع دست به خرید سهامی میزنیم که نه تنها از پایه و اساس آنها آگاهی نداریم بلکه با داشتن آنها مدام در ضرر هستیم. یکی از راههای نجات از غرق مغلطه هزینه شدن این است که درخواست نجات غریق کنیم! کارشناسان خبره در زمینه سرمایه گذاری میتوانند تا دیر نشده راه درست را به شما نشان دهند و به شما کمک کنند که از این گرداب بیرون بیایید و از این بیشتر ضرر نکنید. مجموعههایی مانند صندوقهای سهامی با داشتن کارشناسان مجرب میتوانند لنگرگاهی برای خروج از این گرداب به حساب بیایند و همه موارد را برای سرمایه گذاری در جای درست برای ما فراهم کنند.
افغانستان و انباشت سرمایۀ بنیادگرایی
سرمایه در این حالت تعریف جدیدی پیدا می کند، زیرا از حد کالایی که نیاز صاحبش را بر آورد به عنصر کنشگری ارتقا می یابد که از منطقی نوین بر پایۀ نقش جدیدش پیروی می کند.
سرمایه اما امروزه تنها جنبه مادی ندارد و اصطلاحاتی مانند سرمایۀ اجتماعی، سرمایۀ سیاسی و سرمایۀ انسانی دامنۀ وسیعتری برای کاربرد این واژه ایجاد کرده است، تا با استفاده از این الگو به تحولاتی اشاره کند که در عرصه هایی غیر از سرمایه، به معنای متعارف، اتفاق می افتد.
سرمایۀ دینی در این میان اصطلاحی است که در یک ضلع خود با اقتصاد مذهبی هم تبار می شود، و آن در شرایطی است که افراد یا نهادهای دینی ارزشها و ایده های مورد نظر خود را ترویج و بر همان اساس شروع به عضوگیری می کنند.
از دیگر سو از طریق اندوختن امکانات مالی به پی ریزی برج و باروی بنیادهای مالی خود آستین بالا می زنند و از این طریق به یکی از بازیگران اصلی در عرصه های اقتصادی و سیاسی تبدیل می شوند.
اگر رسالت اصلی دین را آموزش پارسایی، تحکیم فضایل اخلاقی و تشویق به زندگی معنوی بدانیم، ایجاد بنیادهای اقتصادی و سیاسی تا کجا با این اهداف همخوانی خواهد داشت، و با توجه به سرشت قدرت و ثروت، چه ضمانتی وجود دارد که دین خود ملعبۀ این دو عنصر نشود.
بسان تجربه ای که در سده های میانه رخ داد و نهادهای مذهبی، به ویژه در جهان مسیحیت، دم و دستگاه دنیوی عریض و طویلی برای خود درافکندند.
اما نگرانیها وقتی رنگ جدی تری به خود می گیرد که قرائت بنیادگرایانه و نامداراگر از دین، میداندار معرکه می شود و جا را بر دیگران تنگ می کند.
در این وضعیت همۀ گروه های دیگر، حتی گروه های مذهبیِ با برداشت متفاوت از دین، در معرض خطر قرار می گیرند، و به ضرورت حقِ بودن و زیستن، ناچار می شوند برای دفاع از خود دست به واکنش بزنند و این گونه است که خشونت گسترش می یابد و بنیان نظم اجتماعی به تزلزل می افتد.
پادکست چشمانداز بامدادی رادیو بیبیسی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
آنچه در افغانستان کنونی می گذرد حکایتی از این ماجرا است.
دوام نزدیک به چهار دهه جنگ و ناامنی و گره خوردن آن با ایدئولوژیهای دگرستیز چپ و راست، ذهنیت عمومی را به گونه ای شکل داده است که در هر بحرانی به یکی از دو پناهگاه ایدئولوژی یا قبیله روی بیاورد، و به ویژه کلید سحر آمیز ایدئولوژی را گشایندۀ قفل هر معمایی بداند.
ظهور طالبان در عرصۀ سیاسی کشور، آنهم در روزهایی که ایدئولوژی چپ از رمق افتاده بود، از یک لحاظ نقطه عطفی مهم به شمار می رود، زیرا ایدئولوژی بنیادگرایانۀ مذهبی با غلظت بیسابقه ای وارد حیات سیاسی-اجتماعی افغانستان گردید، به گونه ای که سقوط این جریان هم کمکی به محو ایدئولوژی آن نکرد.
مهمتر از آن اینکه علی رغم نا همدلیِ سیاسی بخش وسیعی از مردم با این جریان، تلاش چندانی، پس از سقوط این گروه از حاکمیت، برای به نقد کشیدن چارچوب فکری آن انجام نیافت، تا ریشه های بجای مانده از آن را بخشکاند.
حتی افزون بر آن، گفتمان طالبانی، و این بار زیر نام دفاع از هویت دینی و مقابله با تهاجم فرهنگ بیگانه، با اندکی تلطیف از سوی گروه ها و نهادهای قدرتمندی در داخل کشور پی گرفته شد، و با استفاده از امکانات مدرنی که در دوران حاکمیت طالبان در دسترس نبود، مانند رسانه های همگانی، نهادهای آموزشی، بنیادهای مالی، شرکت های اقتصادی و. اطراف و اکناف کشور را انباشت سرمایه چگونه اتفاق می افتد؟ درنوردید.
دولت افغانستان به علت رنج بردن از ضعف مشروعیت و متهم بودن به وابستگی به قدرت های غربی، کوشید با این دست از گروه ها مماشات کند و احیانا به آنان باج بدهد، بی آنکه به عواقب بلند مدت آن توجهی داشته باشد.
دولتمردان فاقد این توانایی بودند که خطوط کلی یک نظام مدرن پس از طالبان را به مثابه استراتژی ملی ترسیم نمایند، تا همۀ گروه های فعال در زیر سقف قانون اساسی کشور، بر همان مبنا حرکت خود را سامان بدهند.
نهادهای جامعۀ مدنی که یکی از مجراهای جدی پیوند دادن افغانستان به جهان مدرن و عبور از گردونۀ دشوارگذار طالبانیسم بودند، به دلایل مختلف، بجای در پیش گرفتن رویکرد کلانِ مطالعه شده، مسیر روزمرگی و "دونر پسندی" را در پیش گرفتند، و با آنکه بخش هایی از بدنۀ جامعه فرصت آشنایی با مقولات تازه و حرکت در مسیر تحول را پیدا کردند، اما به دلیل ضعف نهادهای مدنی در زمینۀ روشنگری اجتماعی، فرصت های طلایی برای تزریق ایدئولوژی خود به لایه هایی از جامعه را به دست آوردند.
آنچه امروز از بابت مدارس دینی در افغانستان مایۀ نگرانیهایی در بخش هایی از جامعه شده است، نه ذات وجود مدارس دینی، بلکه نوعیت آموزش هایی است که زیر این نام انجام می یابد و جامعه را به سمت طالبانیسم فرهنگی هدایت می کند.
ناگفته پیدا است که در جامعۀ مذهبی، وجود مدارس مذهبی امری کاملا طبیعی است و کسی با آن مخالفتی ندارد.
اگر از منظر فقهی و درون-دینی به این پدیده نگاه کنیم، فقها بر این باور اند که دو نوع آموزش دینی وجود دارد و هر کدام دارای حکم خاصی است. نوع اول آموزش امور بسیار پایه ای و ابتدایی مربوط به عقیده، عبادات و احکام شرعی است.
از نظر اهل فقه، این نوع از آموزش برای هر انسان متدین "فرض عین" است.
نوع دوم آموزش پیشرفته و تخصصی است که شامل موضوعات وسیعی فراتر از مسایل ضروری دین می گردد و معمولا به هدف تربیت عالمانی متخصص در زمینه های فقه، اصول فقه، فتوا، تفسیر قرآن، حدیث، عقیده، و کلام تدریس می شود.
این نوع از آموزش از نظر اهل فقه، "فرض کفایه" است، و اهمیت آن در حد دانشهایی مانند پزشکی، کشاورزی، مدیریت، صنعت، تجارت، رانندگی، نجاری، حجاری، معماری، آبیاری و سایر تخصص های مورد نیاز جامعه است.
فرضیه این دست از دانشها در حدی است که برای برآوردن نیاز مردم و رفع ضرورت های شان "کفایت" کند، و به همان دلیل به آنها فرض کفایه گفته می شود.
اگر از منظر مباحث مربوط به توسعه و رشد اجتماعی به این مسئله نگاه کنیم، یکی از موارد نگرانی در افزایش بی رویه و بی حساب مدارس دینی در افغانستان، نبودِ توازن میان عرضه و تقاضا است.
زیرا تولید بیش از نیاز در عرصۀ نیروی انسانی در هر رشته و تخصصی که فراتر از حد "کفایت" باشد، می تواند مشکل زا شود، و اگر این اتفاق در عرصۀ تعلیم دینی بیفتد، به دلیل حساسیت جایگاه عالمان دین، پیامد آن می تواند چندین برابر گردد.
اگر هزاران فارغ التحصیل از مدارس دینی مازاد بر نیاز وارد بازار شوند و بیکار بمانند، و زمینۀ جذب شان به عرصه های دیگر هم نباشد، ساده ترین اتفاقی که می افتد شکل گیری یک صنف ناراضی ولی مجهز به اسلحۀ دین است که رویکرد خشماگین آن می تواند بحران زا باشد.
اما از آن خطرناکتر هنگامی است که این نیروی بیکار انباشت سرمایه چگونه اتفاق می افتد؟ جذب پروژه های جنگی و شورش های سازمان یافته گردد، مانند اتفاقی که در دهۀ نود افتاد، و هزاران طالب بیکار و بی سرنوشت در مدارس پاکستان به ناگهان به جنبشی پیوست که به آن تحریک طالبان نام دادند و داستانش را همه می دانیم.
گذشته از ناهمخوانی عرضه و تقاضا، ناهمگونی برنامه های آموزشی عامل دیگری برای نگرانی است.
کسانی انباشت سرمایه چگونه اتفاق می افتد؟ که مدارس دینی را در افغانستان گردانندگی می کنند، به حکم پیشینۀ آموزشی، محیط تحصیلی یا تعلق ایدئولوژیکی، از سلیقه های فکری مختلفی پیروی می کنند.
یک سر طیفِ این دست از مدارس به ولایت فقیه در قم و نجف ختم می شود و سر دیگر به سلفی ها در عربستان سعودی، و در میانۀ آن گرایش دیوبندی و اخوانی و جریان های مشابه دیگر در پاکستان و کشورهای عربی قرار می گیرد.
به دلیل روحیۀ انحصارگرایانۀ یکایک جریانهای یاد شده و کنار نیامدن شان با منطق مدارا و تسامح، نگرانی از این است که از یکسو میان آنان و طیف های کمتر مذهبی و از دیگر سو میان اعضا و طرفداران هر جریان با پیروان جریانهای دیگر، درگیری های خشونتبار رخ بدهد.
به ویژه آنگاه که مسئله حق و باطل به میان بیاید و از سلاح تکفیر استفاده شود؛ مانند درگیریهایی که تا کنون بخاطر عاشورا و مناسبتهایی از آن قبیل رخ داده است.
افغانستان به لحاظ تاریخی از مراکز قرائت حنفی-ماتریدی از اسلام بوده است، که به دلیل ریشه داشتن در مکتب اهل رأی از شاخه های معتدل اهل سنت شناخته می شود، و هنوز هم اکثریت مردم کشور به شکل موروثی به همان شیوه تعلق دارند.
جریان های بنیادگرایی که اکنون وارد عرصه شده اند و مدارس متعددی در گوشه و کنار کشور گشوده اند اغلب با این مکتب میانه ای استوار ندارند.
این موضوع به جای خود موجب و زمینۀ نوعی دیگر از کشمکش است، چنانکه هم اکنون تقابل جریان های سلفی-مشرب و جریان های صوفی-مشرب کمابیش محسوس است.
از آنسو، بیشتر کمک های مالی به مدارس نوبنیاد از خارج کشور و معمولا از سوی کسانی است که چیزی بنام منافع ملی افغانستان در قاموس کارشان نیست و انگیزه های ایدئولوژیک یا ایدئو-پلیتیک در پسِ کمک های شان قرار دارد.
از این طریق نوعی از اقتصاد سیاسی در حال شکل گیری است که می تواند رفته رفته به ایجاد خرده امپراطوریهای اقتصادی در کشور بینجامد، شبیه آنچه در کشورهای همسایه رخ داده است.
افغانستان از این رهگذر میدان جنگ نیابتی دیگری خواهد شد، افزون بر آنچه تاکنون بوده است.
انباشت ثروت مالی بنیادگرایان از یک سو و انباشت سرمایۀ انسانی شان از دیگر سو، جامعه را آبستن حوادث و تحولاتی می گرداند که زایمانی سخت دردناک خواهد داشت و معلوم نیست دقیقا چگونه نوزادی به دنیا خواهد آورد.
از جنگهای فرقه ای در پاکستان، عراق، سوریه و یمن می توان حدس زد نوزاد خوش یمنی نباشد که مردم آمدنش را جشن بگیرند و بالندگی اش را آرزو کنند.
نقد: نقد اقتصاد سیاسی – نقد بتوارگی – نقد ایدئولوژی
نقد: نقد اقتصاد سیاسی – نقد بتوارگی – نقد ایدئولوژی
قیام تیر
نوشتهی: جلیل شُکری
پراتیک انقلابی در پرتو قیامهای سهگانه
طی روزهای گذشته بار دیگر قیامی از سوی مردم ایران علیه جمهوری اسلامی پاگرفت که در کنار دو قیام قبلی دی ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸، بیتردید باید آن را سومین حرکت تکوین پراتیک انقلابی مردم دانست؛ به این ترتیب که:
- در جریان خیزش دی ۱۳۹۶، برای اولینبار از هنگام استقرار تمامعیار انباشت سرمایه چگونه اتفاق می افتد؟ جمهوری اسلامی بر کشور (از نیمهی ۱۳۶۰) شاهد اعتراض گستردهی فرودستان در سراسر کشور و بخشهایی از طبقهی میانی به کلیت نظام در قالب نفی دوگانهی اصلاحطلب-اصولگرا در ساختار سیاسی کشور بودیم. بیکاری، شرایط استثماری موقعیتهای شغلی و انباشت انواع محرومیتهای اجتماعی زمینهساز حرکتی بود که از جلوههای مهم بروز سیاسی آن حمله به دفاتر امامان جمعه و فرمانداریها بود. امروز با لحاظِ حرکتهای بعدی، میتوان این حرکت را آغازگاه روند تلاش مستمر مردم برای عبور از جمهوری اسلامی دانست.
- در جریان قیام آبان ۱۳۹۸ اما به اعتبار برخورد تهاجمیتر مردم فرودست با سرکوبگران حاکمیت از یکسو، حمله به فروشگاههای بزرگ وابسته به زنجیرهی رانت (نظیر کوروش)، حمله به بانکها و دراختیار گرفتن کنترل برخی از شهرها برای دستکم یک روز از سوی دیگر، بهوضوح قدرتی در میان مردم برای تعرض به حاکمیت احساس شد که حاکمیت بهوضوح از آن ترسید. رفتارهایی چون قطعکردن اینترنت، مبادرت به کشتار وسیع و موضعگیری آشکار خامنهای بر ضد مردم، حاکی از سرگشتگی رژیم و رفتارهایی مستأصلانه بود.
- امروز در جریان قیام تیر ۱۴۰۰، مؤلفهی مهمی به دو حرکت قبلی اضافه شده و آن نقش مترقی «قومیت» در میانجیگری برانگیختگی ناشی از محرومیتهای طبقاتی-قومیتی است. خروش عربها و بختیاریهای اهواز و لرستان متأثر از بیآبی و بیکاری، لحظهی پراهمیت نقشآفرینی وجهی از گرهگاههای ستم مشترک (اینترسکشنالیتی) را برجسته کرد. خیزشهای شبانه، بستن جادهها و محلهمحوری ویژگی بارز این قیام در قیاس با دو قیام قبلی بود که در فلج کردن نیروهای سرکوبگر تأثیر قابل توجهی داشت.
این روند تکوینی پراتیک انقلابی نشان از تغییری جدی در درک عمومی مردم از سازمانیابی انقلابی دارد. این قیامگران دیگر خود را در فضای فکری ناگزیری انتظار برای رهبری و سازماندهی مرکزمحور نمیبینند. سازمانیابیها در هستهها و گروههای خُردتر اتفاق افتاده و میانجیهای رسانهای در بهمپیوند دادن این سازمانیابیهای خُرد نقشی چشمگیر دارد. خلاقیتها در صحنهی نبرد اتفاق میافتد و کشتهها سببساز فعال شدن خانوادههایشان میشود. از همین روست که با وجود سرکوبها پس از هر خیزش و قیام، در حد فاصل قیام بعدی اعتراضات گستردهی طبقاتی جریان پیدا میکند:
- پس از دی ۱۳۹۶: فعال شدن اعتراضات کارگران در هفتتپه، فولاد و اراک به اوج خود میرسد و در پاییز ۱۳۹۷ موضوع تا حد یک راهپیمایی شهری وسعت مییابد. معلمان به تحصنهای سراسری درون مدرسه دست میزنند و بازنشستگان راهپیماییهای گستردهای را برگزار میکنند. اعتراضات ضدحجاب دانشجویان دانشگاه تهران در اردیبهشت ماه ۱۳۹۸ و اعتراض روز کارگر همین سال، فضای کنشگری اعتراضی را زنده نگه میدارد.
- پس از آبان ۱۳۹۸: اعتراضات پیرامون سقوط هواپیمای اوکراینی هرچند که پایگاه طبقاتی دیگری دارد اما در فعال نگه داشتن فضای اعتراضی (به ویژه در وضعیتی که به میانجی ترور قاسم سلیمانی حاکمیت قصد شکل دادن جو گفتمانی ناسیونالیستیای را داشت) نقش مؤثری ایفا میکند. با فراگیر شدن کرونا اما به نظر میرسید وضعیت همچون نعمت جنگ برای حاکمیت، مفری برای تنفس از پی این سلسله اعتراضات فراهم آورده است. از اوایل اسفند ۱۳۹۹ این جو انسداد به اعتبار ازسر گرفته شدن اعتراضات بازنشستگان شکسته میشود و در پی آن، گروههای کارگریای که تا پیش از این فعال نشدهاند، به جرگهی مبارزه میپیوندند: از معلمان موسوم به کارنامه سبز تا دامداران، و از پیروزی مقطعی هفتتپهایها تا کارگران نفت و گاز.
طالبان و ضدانقلاب ایران
شواهد و قرائن نشان میدهد که حاکمیت برای غلبه بر این وضعیت جز توسل به زور، هیچ ترفند سیاستگذارانهای ندارد و سامانهی تدبیر جمع حاکمان جمهوری اسلامی صرفا مبتنی بر بهرهکشی حداکثری و تصاحب مازاد عمل میکند. تحت این شرایط، تسخیر افغانستان بهدست طالبان و تلاش جمهوری اسلامی برای بهسرانجام رساندن توافق برجام با طرفهای غربی، احتمالا در چشم حاکمیت میتواند راهی برای متورم کردن مسألهی امنیت ملی به شکلی کاذب برای آحاد جامعه باشد، اما با شدت فلاکتِ بار زندگی و معاش و فعال بودن نارضایتیها در قالب اعتراضات متعدد، بعید بهنظر میرسد که ناسیونالیسم بختی برای به انحراف کشاندن مسیر تکوین پراتیک انقلابی مردم داشته باشد.
با این وجود همجواری با طالبان را باید جدیتر مورد واکاوی قرار داد. آیا جمهوری اسلامی به واسطهی نیازی که طالبان به برخی ضرورتهای ادارهی کشور دارد، در ازای خدماتی، همچون آمریکا نقش امپریالیسم را برای افغانستانیها ایفا میکند یا با طالبان دچار تضاد منافع خواهد شد؟ اهمیت این مسأله از آنجایی است که اگر به افق یک انقلاب محتمل در کشور نظر داشته باشیم، افغانستان کنونی میتواند میانجی مناسبی برای تدارک ضدانقلاب علیه این تحول انقلابی احتمالی باشد.
از همین رو باید گفت که قیام تیر ماه به ویژه به اعتبار نقطهی عزیمت این قیام در اهواز و مردم عرب آنجا، فرصت بیبدیلی است برای پیوند خوردن با فضای اعتراضی طبقاتی حاضر در عراق. تشابهات فرهنگی اهواز با بخشی از اعراب شیعی-سنی عراق، سبکهای اعتراضی مشابه، میتواند یک اتحاد منطقهای مناسب برای ایجاد بلوکی اعتراضی باشد. در این راستا بسیار مهم است که چپ انقلابی بکوشد تا با نقد این سه منظومهی ایدئولوژیک، گامهای موثری در راستای هژمونیِ گفتمانی – سیاسی چپ انباشت سرمایه چگونه اتفاق می افتد؟ انقلابی بردارد:
- گرایش موسوم به «محور مقاومت» و وجه کاذب خطر امپریالیسم: در هنگامهی این قیام، بار دیگر نقشآفرینی این رویکرد در هیأت نشانه گرفتن حضور امپریالیسم و صهیونیسم به میانجی دست گذاشتن بر فعالیتهای گروه «الاحوازیه» نمود یافت. در نظر این گرایش بیتردید قیام تیر به معنای فعال شدن گسل ارتجاعی قومیت، به عوض طبقه، بهمیانجی تحریکات امپریالیستی است و لذا نمیتوان به اعتبار صحه گذاشتن بر نابرابریهای موجود در اهواز و ستمهای قومیتی موجود و جاری، از چنین خیزشی خوشحال بود و برای آن هورا کشید.
- گرایش طبقهگرایی و ارتجاع قومیت: گرایشهایی در چپ که تنها هویت مترقی برای کُنشگری علیه وضع موجود را «طبقه کارگر بودن» میپندارند و از هر شکلی از امکان مبارزه در گفتمان «حق تعیین سرنوشت»، ذیل برچسب «قومپرستی» یاد میکنند. برای این دسته یا راه چاره تا جای ممکن انکار نقش مترقی هویت قومیت در هنگامهای نظیر قیام تیر و نسبت دادن تمامیت آن به «طبقه کارگر» است، یا انصراف از بهرسمیت شناختن حرکت ذیل قیام و اعتراضی مترقی.
- گرایش ناسیونالیسم و دکترین امنیت ملی: دست آخر رویکرد وسیعتری که هم در حاکمیت (هر حاکمیتی) و هم در بخشی از اپوزیسیون راست جا دارد. محتوای اصلی این گرایش عبارت از بیرون کشیدن «خطر تجزیه» از دل فعال شدن گسلهای اعتراضی قومی است. برای این گرایش هر حرکتی که به عامل هویتبخشی به نام «وطن ایران» باور نداشته باشد، خطرناک است و باید از شر آن به دامن دولت (با همهی دیکتاتوریاش) پناه برد.
مسألهی آلترناتیو
بجز تکوین آگاهی جمعی و شیوههای مبارزاتی در جریان از پی هم آمدن قیامهای سهگانه، آنچه در جریان قیام تیر به نحو بارزی نطفههای پروریدن آلترناتیو را بهدست میدهد عبارت است از اشکال ریزومیک (ریزوم: ساقههای زیرزمینی ریشهمانند) ادارهی شورایی در هیأت محلهمحوری.
سکهی توسعهی نامتوازن و رها شدگی به طور ویژهی مناطقِ با مسألهی «قومیت» در چنبرهی فقر و فلاکت، روی دیگری هم داشته است: مردمی که به عنوان تُف شدگان منطق توسعهی سرمایهداری نئولیبرال، از شر سوژهی نئولیبرال شدن هم مصون ماندند و ضرورتا این مصون ماندگی در هیأتهای ارتجاعی سنتی جاگیر نشده است. دیالکتیک رهایی-جمود در اجتماعات محلی، در حالی که از یکسو مسائلی چون فرودستی زنان را حمل میکند، منطق زندگی اشتراکی را نیز مفصلبند روابط اجتماعی قرار داده است. این همان دیالکتیکی است که مارکس در دستنوشتههای قومشناختیاش در هندوستان، روسیه، لهستان، ایرلند و پرو و مکزیک میبیند و آنها را دژهایی ارزیابی میکند که میتوانند مستعد گذار مستقیم به منطق توسعهی سوسیالیستی باشند. او در پیشنویس اول نامهاش به ورا زاسولیچ (سوسیالیست روس) مینویسد:
«کمون روستایی، که هنوز در مقیاس ملی استوار است، میتواند به مدد ترکیب منحصربهفردِ انباشت سرمایه چگونه اتفاق می افتد؟ شرایط در روسیه به تدریج خود را از شرِ سرشتنشانهای بدوی خلاص کند و مستقیما به عنوان عنصر تولید جمعی در مقیاس ملی تکامل یابد. دقیقا به این دلیل که کمون روستایی با تولید سرمایهداری معاصر است، میتواند تمامی دستاوردهای ایجابی آن را تصاحب کند، بدون اینکه دستخوش فراز و نشیبهای هولناک آن شود.» (به نقل از: شانین، ۱۳۹۲: ۱۶۸)
دیدن این امکان توسط مارکسی که بیشتر عمرش را به واکاوی شیوهی تولید سرمایهداری اختصاص داد، گواهی میدهد که مسأله محوری برای او همواره ارزیابی امکانهای متولد کردن آلترناتیو سوسیالیستی از دل مناسبات وضع موجود بود.
به این ترتیب در پس توسعهنیافتگی منطبق با شاخصهای رسمی مناطقی چون اهواز، باید انواع سازوکارهایی جمعی را هم درنظر گرفت که به اعتبارش مردم مطرود ادامهی حیات را برای خویش ممکن و در خلال این حاشیهای شدن، همبستگیهای طبقاتی-قومیتی-جنسیتی را علیه حاکمان شکل میدهند. سازمانیابی محلهای به اعتبار اسکانیابی قومی-خویشی در این مناطق و مرتفع شدن نگرانیهایی که مارکس در زمانهی خویش در خصوص انزوای کمونهای از یکدیگر داشت به اعتبار امکان ارتباطی به میانجی فضای مجازی، باعث میشود که در خلال ستیز با حکومت مرکزی، تودههای معترض استعداد ادارهی خویش را هرچه بیشتر درک کرده و بر آن پای بفشارند.
در این وضعیت تمرکز بر وجوه این همبستگیها و بیرون کشیدن الگوهای بدیل خود-مدیریتی از تجربههای زیسته، مهمترین وظیفهی تئوری برای تعمیق پراتیک انقلابی در هنگامهی تکرارهای بعدی آن است. با این همه اما نباید ضرورت سازمانیابی غیرافقی را به راحتی زیر سوأل برد و به استقبال دوگانهسازیهای مصنوعی «اشکال سلسلهمراتبی حزب لنینیستی» و «اشکال جدید شبکههای فراگیر انبوهه» رفت.
متأثر از نکتهی فوق نباید ویژگی محلهمحوری در جریان قیام تیر و اشاره به اشکال ریزومیک ادارهی شورایی را مصداق انبوهه و افقیگرایی در سازمانیابی گرفت؛ بلکه این امر ضرورت فهم سازمانیابی ورای دوگانههای مصنوعی «لنینی/انبوهه» را یادآور میشود. محلهمحوری در واقع تاکتیکی است که امکان فتح سنگربهسنگر را انباشت سرمایه چگونه اتفاق می افتد؟ در یک وضعیت دیکتاتوری نظامی بهدست میدهد. فتح سنگربهسنگر صرفا شیوهای برای مبارزه در وضعیت جامعهی مدنی پارلمانتاریستی نیست؛ از قضا این امر میتواند اشاره به ضرورت نگهداری و حراست از میزان پیشرویها بر ضد سیستم باشد. اگر بنا باشد پیشرویها در هنگامهی سرکوب شدن نه صرفا متوقف، بلکه به عقب برگردند تا بار دیگر در جریان خیزشی، نقطهی پیشین از نو فتح شود، آنگاه این امر مصداق «درجا زدن» خواهد بود. حراست از برخی دستاوردهای پیشرویها، امریست که بلافاصله پس از پیشروی باید در دستور کار قرار گیرد. به این معنی شاید محلهمحوری را بتوان تلاشی برای یکجور پیشروی آرام (متأثر از نظریهی آصف بیات) برای ساختن آلترناتیو فهمید. همچنان که گاندرسون بهدرستی متذکر میشود «ماهیت متناقض سرمایهداری، منطق سازمانی متناقضی انباشت سرمایه چگونه اتفاق می افتد؟ را بنیاد مینهد که درهمآمیخته و نتایجی ترکیبی بهبار میآورد. به جای گرایش اکید به شبکههای فراگیر فزاینده، احتمالاً ما به همان اندازه یا حتی بیشتر، با شبکههای فراگیر دارای مسئولیتهای مشخص، اما تابع ساختارهای سلسلهمراتب انضباطی، برای اتخاذ تصمیمگیریهای بزرگ مواجه شویم.» (گاندرسون، ۲۰۲۰)
به این ترتیب لازم است تا با سازمانمندی نیروهای مؤثر محلهای به منظور طراحی استراتژی مقابله با سرکوب سخت از یک سو، و نیز حراست از فضای سیاسی چشمانداز پدید آمده، از سوی دیگر، در قالب پلهای ارتباطی بین کمونتههای خُرد محلی، شکلی از سازمانیابی را تمرین کرد که در آن، سلسلهمراتب سیاسی استوار بر فضای سیاسی فراگیر مشروعیتدهنده است. این شکل، توأمان تصمیمگیری و اقدام مؤثر انضمامی سازمانی را در کنار پذیرش تصمیم از سوی شبکههای فراگیر، ممکن میکند. این نمونهای از سازمانیابی است که در سالهای اول انقلاب بهمن ۱۳۵۷ بهوضوح در ترکمنصحرا بهوقوع پیوست و بقای ادارهی شورایی در آنجا را تا یک سال و نیم تضمین کرد. اما این نیز روشن است که در نقد و بررسی قیام فعلی، قطعا باید با نگاهی به ضرورت تداوم «فردا»، به واژگونی سیستم کنونی اندیشید و اقدام کرد.
دیدگاه شما