تحلیل فاندامنتال ارز دیجیتال چیست ؟
تحلیل بنیادی یکی دیگر از جنبههای معمول بررسی ارزهای دیجیتال است. این رویکرد، متفاوت از تحلیل تکنیکال، سعی میکند ارزش واقعی و عینی یک ارز دیجیتال یا توکن را بدون توجه به قیمت بازار تشخیص دهد. قبل از سرمایهگذاری در هر ارز دیجیتال، باید به خاطر داشته باشید که ارزیابی ارزهای دیجیتال به طور قابل توجهی با ارزیابی داراییهای مالی معمولی مانند سهام متفاوت است، زیرا صورتهای مالی برای آن وجود ندارد.
استراتژی تحلیل بنیادی عبارت است از بررسی و ارزیابی یک سرمایهگذاری برای پیشبینی ارزش آینده آن. برای سرمایهگذاران، داشتن یک استراتژی تجزیه و تحلیل بنیادی برای افزایش شانس کسب و تحقق سود حیاتی است، به خصوص اگر قصد سرمایهگذاری بلندمدت را دارید که به عنوان HODLing نیز شناخته میشود. تحلیل بنیادی به معاملهگران، اعم از سرمایهگذاران غیرفنی یا معاملهگران باتجربه، اجازه میدهد تا با اطمینان معامله کنند.
همانطور که گفته شد تجزیه و تحلیل بنیادی ارزهای دیجیتال معمولاً برای سرمایهگذاری بلندمدت استفاده میشود، زیرا به نحوه عملکرد دارایی در طول زمان میپردازد. برای اینکه سرمایهگذار بتواند بهترین تصمیمات مالی، به ویژه عملکرد بلندمدت را بگیرد، جمعآوری دانش بسیار مهم است. تجزیه و تحلیل بنیادی روزانه میتواند با پیشبینی آینده یک ارز دیجیتال و تصمیمگیری در مورد اینکه آیا یک سرمایهگذاری موفق است یا خیر، به شما در توسعه بهترین استراتژیهای سرمایهگذاری کمک کند.
در ادامه به بررسی مقایسهای تحلیل فاندامنتال و تکنیکال میپردازیم و بیشتر با این تحلیل آشنا خواهیم شد.
تفاوت تحلیل فاندامنتال و تکنیکال
تحلیل بنیادی تمامی عواملی را که بر قیمت سهام شرکت و یا یک دارایی در آینده تأثیر میگذارند، مانند صورتهای مالی، فرآیند مدیریتی، صنعت و … را مطالعه میکند. که معادل این موارد در کریپتوکارنسیها، وایتپیپر پروژه، توکنمیک آن، نقشه راه آینده آن پروژه و عواملی از این دست است. تحلیل فاندامنتال ارزش ذاتی را تجزیه و تحلیل میکند تا مشخص کند که آیا ارزش دارایی کمتر از قیمت است یا نه. از سوی دیگر، تحلیل تکنیکال از نمودارها، الگوها و روندهای گذشته برای پیشبینی حرکت قیمت در طول زمان استفاده میکند.
مبنای مقایسه
تحلیل تکنیکال
تحلیل بنیادی
مفهوم
تحلیل تکنیکال روشی برای تعیین قیمت آتی سهام یا دارایی با استفاده از نمودارها برای شناسایی الگوها و روندها است.
تحلیل بنیادی روشی برای تجزیه و تحلیل ارزش دارایی با تعیین ارزش ذاتی آن است.
مربوط به
سرمایهگذاریهای کوتاه مدت
سرمایهگذاریهای بلند مدت
عملکرد
هدف
شناسایی زمان مناسب برای ورود یا خروج از بازار.
واقعگرایانه برای شناسایی ارزش ذاتی دارایی.
تصمیمگیری
تصمیمات بر اساس روند بازار و قیمت سهام است.
تصمیمات بر اساس اطلاعات موجود و آمار ارزیابی شده است.
تمرکز میکند بر
فقط دادههای تفاوت فاندامنتال و تکنیکال چیست؟ گذشته
دادههای گذشته و حال
فرم دادهها
تجزیه و تحلیل نمودار
گزارشهای اقتصادی، رویدادهای خبری، آمار و وایت پیپر
قیمتهای آینده
بر اساس نمودارها و شاخصها پیشبینی میشود.
بر اساس عملکرد گذشته و حال و سودآوری شرکت پیشبینی میشود.
نوع معاملهگر
معاملهگر نوسانی و معاملهگر کوتاهمدت
تحلیل فاندامنتال چگونه انجام میشود ؟
تحلیل بنیادی یکی دیگر از جنبههای معمول در قالب تحقیقات بازار برای ارزهای دیجیتال است. این رویکرد، متفاوت از تحلیل تکنیکال، تلاش میکند تا ارزش واقعی و عینی یک ارز دیجیتال یا توکن را بدون توجه به قیمت بازار تشخیص دهد.
تحلیل بنیادی به دو دسته کمی و کیفی تقسیم میشود. تحلیل فاندامنتال یا بنیادی کمی شامل اطلاعاتی است که میتوان آنها را به صورت مقادیر و اعداد بیان نمود مانند صورتهای مالی، درحالیکه تحلیل بنیادی کیفی شامل اطلاعاتی است که امکان بیان آنها با اعداد و ارقام نیست و به صورت کیفی قابل اندازهگیری هستند.
معیارهای پروژه
معیارهای اصلی یک پروژه کریپتویی مواردی است که عملکرد آن پروژه را بیان میکند. این معیارها عبارت از تحلیل پیشینه، وایت پیپر، توکنومیک، نقشه راه پروژه و رقبا میباشد که در ادامه به بررسی اجمالی هر یک پرداخته میشود.
تحلیل پیشینه Background analysis
تحلیل پیشینه « Background analysis» که به عنوان تجزیه و تحلیل موقعیت نیز نامیده میشود. این تجزیه و تحلیل صحنه را برای هر چیزی که به دنبال آن میآید بسیار جزئی تنظیم میکند و اگر به خوبی انجام شود، برنامه بازاریابی و کسبوکار را با یک پایه محکم فراهم میکند. در پروژههای کریپتویی جهت بررسی اعتبار یک پروژه میتوان به بررسی سوابق اعضای تیم آن پروژه پرداخت و از روی بررسی این مشخصه مشخص نمود آیا آن پروژه دارای ویژگیهای لازم به عنوان یک پروژه آینده دار است یا خیر.
وایت پیپر White paper
کاغذ سفید که به عنوان «وایت پیپر» نیز نوشته میشود، یک سند اطلاعاتی است که معمولاً توسط یک شرکت یا سازمان برای تبلیغ یا برجسته کردن ویژگیهای محصول یا خدماتی که ارائه میکند یا قصد ارائه آن را دارد، صادر میشود. کاغذهای سفید همچنین به عنوان روشی برای ارائه سیاستها و قوانین دولت و سنجش واکنش عمومی استفاده میشود.
وایت پیپرها در زمینه ارزهای دیجیتال به عنوان یک سند جهت معرفی و توضیح کامل در مورد یک پروژه غیرمتمرکز در مورد ارز دیجیتال و یا شبکه مبتنی بر بلاکچین اشاره دارد. در این اوراق سفید معمولاً توضیحی در موردحل مشکلات احتمالی یک پروژه داده میشود. با استفاده از وایت پیپرها در بازار ارز دیجیتال میتوانید میزان فعالیت و سوابق اعضای تیم سازنده پروژه را بررسی نمود و میزان توانایی آن تیم را جهت ساخت و گسترش یک رمزارز مورد سنجش قرار داد.
توکنومیک و ابزارها Tokenomics and utility
توکنومیک، مجموعهای از «توکن» و «اقتصاد»، برای عناصری است که یک ارز دیجیتال خاص را برای سرمایهگذاران ارزشمند و جالب میکند. این شامل همه چیز میشود، از عرضه توکن و نحوه صدور آن تا مواردی مانند ابزاری که دارد.
توکنومیکس نوعی طرح تجاری برای ارز دیجیتال (توکن) است. این یک مدل اقتصادی متعادل از یک توکن است که منافع همه شرکتکنندگان (سرمایهگذاران، کاربران، بنیانگذاران کوین، توسعهدهندگان و غیره) را در نظر میگیرد.
توکنومیکس با ایجاد تعادل به شرکتها کمک میکند تا قیمت توکنها را ثابت کنند و با افزایش تقاضا به افزایش قیمت توکن ها کمک کنند. کاربرد اولیه یک توکن با استفاده از توکن در ازای محصولات و خدماتی که یک کسبوکار ارائه میشود، ایجاد میشود.
نقشه راه پروژه Project road map
نقشه راه پروژه (Project road map) یک نمای کلی استراتژیک از عناصر اصلی یک پروژه ارائه میدهد. باید شامل اهداف پروژه، نقاط عطف، تحویل دادنیها، منابع و جدول زمانی برنامهریزی شده باشد. مدیران پروژه میتوانند از نقشههای راه هم برای انتقال اهداف استراتژیک پروژه به ذینفعان و هم بهعنوان یک راهنمای مرجع مستمر برای حفظ آنها در مسیر پیشرفت پروژهشان استفاده کنند. درست همانطور که نقشه راه محصول «چرایی و علت» یک محصول را در پشت آن محصول بیان میکند، نقشه راه پروژه نیز باید استدلال استراتژیک برای پیگیری پروژه را بیان کند. در پروژههای کریپتویی نقشه راه به معاملهگر کمک میکند که متوجه شود در پروژه چه مسیری قرار گرفته و آیا به اهداف مورد نظر خود دست پیدا میکند؟ بنابراین ارزش یک پروژه کریپتویی بر میزان موفقیت آن پروژه وابسته است که این موارد از طریق نقشه راه پروژه قابل درک است.
رقبا Competitors
در پروژههای کریپتویی برای درک این موضوع یک مثال آورده میشود، به طور مثال اتریوم در طبقهبندی میزبانان قرارداد هوشمند قرار داده میشود، بنابراین برای شناسایی رقبای اتریوم میتوانید ببینید چه ارزهای دیگری در طبقهبندی میزبانان قرارداد هوشمند جای گرفتهاند و از این طریق به شناسایی رقبای آن دست پیدا کنید. برای دستیابی به این طبقهبندیها و بررسیهای بعدی جهت شناسایی رقبا میتوانید از وب سایتهایی نظیر Coinmarketcap.com و Cryptoslate.com استفاده کنید.
تحلیل تکنیکال چیست؟ چطور روند آینده قیمت ارزهای دیجیتال را پیش بینی کنیم؟
تحلیل تکنیکال مهمترین بخش از ترید و معامله ارزهای دیجتال است و آشنایی با آن برای هر تریدری الزامی است. دیگر دوران استفاده از سیگنال دیگر تریدرها به پایان رسیده و تمامی افراد چه تازهکار و چه باسابقه باید خود با تحلیل تکنیکال آشنا باشند. حال ما امروز قصد داریم به سوال بسیار مهم «تحلیل تکنیکال ارز دیجیتال چیست» پاسخ بدهیم. با ما در بلاگ توکن باز همراه باشید.
آنچه در این مقاله میخوانید:
- تحلیل تکنیکال ارز دیجیتال چیست؟
- آشنایی با تاریخچه تحلیل تکنیکال
- تحلیل تکنیکال چطور کار میکند؟
- چطور از اندیکاتورها استفاده کنیم؟
- سیگنال خرید و فروش با استفاده از تحلیل تکنیکال
- مزایا و معایب تحلیل تکنیکال چیست؟
- تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال چیست؟
تحلیل تکنیکال ارز دیجیتال چیست؟
تحلیل تکنیکال یا Technical Analysis، نوعی تحلیل است که هدف آن پیشبینی رفتار بازار بر اساس دادههای قبلی و حجم معاملات است. TA در تمامی بازارها و ارزها استفاده شده و جزء جداییناپذیر تجارت و ترید ارزهای دیجیتال است.
برخلاف تحلیل فاندامنتال، تحلیل تکنیکال بهشدت بر عملکرد تاریخ یک دارایی متمرکز است. بنابراین از آن بهعنوان ابزاری برای بررسی نوسانات قیمت دارایی و دادههای حجمی استفاده میشود. همچنین تریدرها از آن در راستای شناسایی روند و فرصتهای معاملاتی مطلوب استفاده میکنند.
تحلیلگر تکنیکال کیست؟
افرادی که به این تحلیل تسلط دارند و با آن کار میکنند را با اسامی همچون چارتیست، تحلیلگر بازار یا تحلیلگر نموداری می شناسند که در پیشتر همه اینها معانی یکسانی داشتند.
فرد تحلیلگر قطع به یقین خصوصیتی منحصر به فرد دارد:
- تسلط و یقین کامل به نمودار قیمت
- عدم توجه به خبرها و شایعه های موجود و اعتقاد بر تاثیر گذاری در قیمت
- بررسی احوال و روند گذشته نمودار
- شناسایی بهترین زمان ورود و خروج
- صبر و حوصله در پیش بینیها و تحقق آن ها
تاریخچه تحلیل تکنیکال
ابتدا تحلیل تکنیکال در قرن هفدهم در آمستردام و قرن هجدهم در ژاپن متولد شد. با این حال تحلیل تکنیکال مدرن از سوی چارلز داو بنیانگذاری شد. داو تشخیص داد که داراییها و بازارهای مالی در روندهایی حرکت میکنند و این روندها قابل تقسیمبندی و بررسی هستند. فعالیت او منجر به تولد نظریهی داو شد.
در مراحل اولیه، رویکرد ابتدایی تحلیل تکنیکال مبتنی بر محاسبات دستی بود و با پیشرفت تکنولوژی، ابزارهای مختلف تحلیل متولد شدند.
تحلیل تکنیکال چگونه کار میکند؟
همانطور که اشاره کردیم، تحلیل تکنیکال اساسا بررسی روند پیشین یک دارایی است. فرض اصلی تحلیل تکنیکال این است که نوسانات قیمت یک دارایی اتفاقی نبوده و در طول زمان به روندهای قابل شناسایی تبدیل خواهد شد.
در هستهی تحلیل تکنیکال، شاهد تجزیه و تحلیل میزان عرضه و تقاضای بازار هستیم. میزان عرضه و تقاضا خود نشاندهندهی احساسات کلی بازار است. به عبارت دیگر قیمت یک دارایی بازتابی از فعالیت فروشندگان وخریداران است. فعالیت این دو دسته نیز ارتباط تنگاتنگی با احساسات معاملهگران و سرمایهگذاران (ترس و طمع) دارد.
شایانذکر است بدانید تحلیل تکنیکال در بازارهایی با نقدینگی و حجم معاملات بالا موثقتر و قابل اعتمادتر است. بازارهای با حجم بالا کمتر مستعد دستکاری قیمت و تاثیرات خارجی غیرعادی هستند.
اندیکاتور تحلیل تکنیکال چیست؟
به منظور بررسی قیمتها و یافتن فرصتهای مطلوب، معاملهگران از ابزارهایی به نام اندیکاتور استفاده میکنند. اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال به معاملهگران کمک کرده تا روندهای موجود را شناسایی کرده و اطلاعات مناسبی در مورد روند بازار کسب کنند.
اندیکاتورها نیز قابل خطا بوده و در همین راستا برترین تریدرها از چند اندیکاتور استفاده کرده تا درصد خطای خود را کاهش بدهند.
معرفی مشهورترین اندیکاتورها در تحلیل تکنیکال
بهطور معمول، سرمایهگذاران از اندیکاتورها و شاخصهای مختلف استفاده کرده تا بر اساس نمودارها و پرایس اکشنها، روند یک رمز ارز را تعیین کنند.
میانگین متحرک ساده (SMA)
در این میان یکی از برترین و پرکاربردترین اندیکاتورها میانگین متحرک ساده (SMA)است. همانطور که از نام آن پیداست، SMA بر اساس میانگین قیمت بسته شدن کندل یک دارایی در یک تایم فریم مشخص است.
میانگین متحرک نمایی (EMA) نیز یک نسخهی اصلاح شده از SMA است که قیمت کندلها را بیشتر از EMA وزن میکند.
شاخص RSI
یکی دیگر از اندیکاتورهای رایج، شاخص قدرت نسبی (RSI) است. این اندیکاتور بهعنوان یکی از برترین اندیکاتورهای نوسانگر بازار شناخته میشود. برخلاف میانگین متحرک ساده که تغییرات قیمت را در طول زمان بررسی میکند، نوسانگرها از فرمولهای ریاضی استفاده کرده و از محدودهای برای اعلام نتیجهی خود بهره میگیرند. درخصوص اندیکاتور RSI این محدوده از 0 تا 100 است.
اندیکاتور Bollinger Bands (BB)
یکی دیگر از نوسانگرهای بازار، اندیکاتور Bollinger Bands (BB) است. این اندیکاتور از دو نوار جانبی تشکیل شده که در اطراف یک خط میانگین متحرک جریان دارند. از این اندیکاتور برای شناسایی شرایط بازار، فرصتهای خرید و تفاوت فاندامنتال و تکنیکال چیست؟ فروش و اندازهگیری نوسانات بازار استفاده میشود.
اندیکاتور MACD
برخی اندیکاتورها برای تولید دادههای خود به دیگر اندیکاتورها متکی هستند. بهعنوان مثال یکی از این اندیکاتورها، شاخص واگرایی همگرایی میانگین متحرک (MACD) است. در این اندیکاتور دو EMA از یکدیگر کسر شده و بدین صورت خط MACD تولید میگردد. سپس از خط اول برای تولید EMA دیگر استفاده شده که منجر به ایجاد خط دوم (خط سیگنال) میشود.
همچنین هیستوگرام MACD نیز بر اساس تفاوت بین این دو خط محاسبه میشود.
اندیکاتور Stochastic RSI
یکی دیگر از اندیکاتورهای مبتنی بر دیگر اندیکاتورها، Stochastic RSI است. این اندیکاتور با اعمال یک فرمول ریاضی دیگر بر اندیکاتور RSI معمولی محاسبه میشود.
سیگنال با استفاده از تحلیل تکنیکال
اندیکاتورها فواید زیادی داشته و یکی از این فواید، پیشبینی نقاط ورود و خروج (سیگنال خرید یا فروش) است. این سیگنالها زمانی ایجاد میشوند که رویدادهای خاصی در نمودار یک اندیکاتور دیده شوند. مثلا زمانی که RSI در سطح 70 یا بالاتر قرار دارد، بازار در وضعیت خرید بیشازحد بوده که بهمعنای سیگنال خرید است.
از سوی دیگر زمانی که RSI در سطح 30 یا کمتر باشد، بازار در شرایط فروش بیشازحد قرار داشته که بهعنوان سیگنالی برای فروش تلقی میشود.
همانطور که پیشتر اشاره کردیم، سیگنالهای ارائه شده با تحلیل تکنیکال همیشه دقیق نبوده و درصد خطای بالایی دارند. این امر در بازار ارزهای دیجیتال (بهدلیل حجم معاملات و نقدینگی پایین) بیشتر از دیگر بازارها دیده میشود.
نقاط ضعف تحلیل تکنیکال
اگرچه تحلیل تکنیکال کاربرد زیادی داشته و از محبوبیت زیادی برخوردار است، اما بیعیب نبوده و برخی از آن بهعنوان «پیشگویی خودشکوفایی» یاد میکنند.
منتقدان باور دارند که درصورت استفادهی تعداد زیادی از تریدرها از اندیکاتورهای یکسان همچون خطوط حمایت یا مقاومت، شانس کارکرد آنها کاهش مییابد.
از سوی دیگر بسیاری از حامیان تحلیل تکنیکال مدعی هستند که هر تریدری روش خاص خود را برای تجزیه و تحلیل نمودارها داشته و استراتژی افراد یکسان نیست.
تحلیل تکنیکال Vs تحلیل فاندامنتال؛ کدام تحلیل بهتر است؟
تحلیل تکنیکال بر مبنای حجم معاملات و دادههای قبلی یک قیمت استوار است. برخلاف این تحلیل، تحلیل فاندامنتال یک استراتژی تحقیقات گستردهی مبتنی بر عوامل کیفی است.
تحلیل تکنیکال برای پیشبینی عملکرد قیمت و تحلیل فاندامنتال برای تعیین پتانسیل و ارزش یک دارایی استفاده میشود
تحلیل فاندامنتال بر طیف مختلفی از معیارها ازجمله مدیریت، رقابت در بازار، شهرت مدیران و پروژه، نرخ رشد، سلامت شرکت و مدیران و … استوار است.
بنابراین میتوانیم اینگونه درنظر بگیریم که تحلیل تکنیکال عمدتا بهعنوان ابزاری برای پیشبینی عملکرد قیمت و رفتار بازار استفاده شده و تحلیل فاندامنتال برای تعیین پتانسیل و ارزش یک دارایی برای سرمایهگذاری استفاده میشود. معمولا معاملهگران کوتاهمدت از تحلیل تکنیکال و معاملهگران بلندمدت از تحلیل فاندامنتال استفاده میکنند.
یکی از مزایای قابل توجه تکنیکال تکنیکال، اتکای آن بر دادههای کمی است. بدین ترتیب، چارچوبی برای بررسی عینی تاریخچهی قیمت فراهم میشود. متاسفانه علیرغم استفاده از دادههای کمی، تحلیل تکنیکال تا حدودی مبتنی بر سوگیری و ذهنیت شخصی است.
تحلیل تکنیکال رایگان
ما در بلاگ توکن باز روزانه به تحلیل تکنیکال رایگان رمز ارزهای ترند بازار میپردازیم. شما عزیزان میتوانید با مراجعه به دستهبندی «تحلیل تکنیکال ارزهای دیجیتال» از تحلیلهای ما استفاده کرده تا از روند و وضعیت رمز ارزهای مختلف مطلع شوید.
سخن پایانی
ما در این مقاله به بررسی تحلیل تکنیکال و آشنایی کامل با آن پرداختیم. نظر شما همراهان توکن باز نسبت به این تحلیل و اندیکاتورهای آن چیست؟ شما چه تجربهای از اندیکاتورها دارید؟ لطفا نظرات و تجربههای خود را با ما و سایر کاربران به اشتراک بگذارید. ممنون از اینکه تا پایان مطلب «تحلیل تکنیکال ارز دیجیتال چیست» همراه ما بودید.
تفاوتهای عمده بین تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال
تحلیل جزء جدایی ناپذیر بازار سرمایه است . بدون تحلیل معامله کردن یعنی نابودی سرمایه، زیرا تحلیل به سرمایه گذار برای خرید یا فروش سهام دید بهتری میدهد و بهترین راهنمای اوست.وقتی کسی قصد دارد در بازارهای مالی سرمایهگذاری کند طبیعی است که باید در مورد بازار مورد نظر تحقیق کند. همچنین متوجه شود که کدام دارایی ارزش صرف هزینه و وقت را خواهد داشت. در بازار های سرمایه معمولا برای ارزیابی یک سهام و شرکت ها دو روش تحلیل وجود دارد.تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال(بنیادی) روشهایی هستند که از آنها در جهت تحلیل سهام استفاده میکنند. لازم به ذکر است که بهترین روش برای نتیجه گرفتن از بازار سرمایه، تلفیق هر دوی این روش ها می باشد.
تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال هر دو از مهمترین مواردی است که سرمایه گذاران به آن توجه میکنند. این دو تحلیل اطلاعات بسیار مفیدی را در اختیار آنها قرار میدهد. با این حال راههای رسیدن به این اطلاعات در این دو روش کاملاً متفاوت است. در این مقاله قصد داریم به تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال بپردازیم و به مهمترین موارد آنها اشاره کنیم. البته اگر شناختی در مورد این دو روش تحلیل ندارید اصلاً نگران نباشید زیرا ابتدا تعاریف ابتدایی این دو نوع تحلیل را هم با هم مرور میکنیم.
تحلیل تکنیکال
در تحلیل تکنیکال هدف ما صرفاً پیشبینی روند حرکتی قیمت در آینده بر اساس دادههای گذشته و نمودار قیمتی میباشد.
تحلیل تکنیکال با عوامل خارجی مثل مواردی که در مورد تحلیل فاندامنتال به آن اشاره شد، کاری نخواهیم داشت. در این تحلیل از اول تا آخر روی نمودار قیمتی تحلیل را انجام میدهیم. به عبارت دیگر تحلیل تکنیکال سعی دارد تنها با بررسی روند حرکتی قیمت یک دارایی در گذشته، قیمت آن را در آینده حدس بزند.
تحلیل تکنیکال تفاوت زیادی در بازارهای مالی مختلف ندارد و در هر بازاری که بتوان برای آن نمودار قیمتی ترسیم کرد، کاربرد دارد. همچنین از مهمترین اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال میتوان به «شاخص قدرت نسبی» (Relative Strength Index) یا به اختصار RSI، «میانگین متحرک همگرا واگرا» (MACD) و «ابر ایچیموکو» (Ichimoku Cloud) اشاره نمود.
ابزار های تحلیل تکنیکال
در تحلیل تکنیکال مواردی زیادی در نظر گرفته میشود که مهمترین آنها در زیر بیان نموده ایم:
- لگوهای قیمتی
- انواع نمودار قیمتی
- اسیلاتور و اندیکاتور
- الگوهای شمعی یا کندل استیک
- الگوهای هارمونیک
- پرایس اکشن
- خطوط فیبوناچی
- امواج الیوت
تحلیل فاندامنتال چیست؟
در تحلیل فاندامنتال تلاش میکنیم با بررسی کردن عوامل خارجی پیرامون یک دارایی ارزش ذاتی آن را به دست بیاوریم.
در این نوع تحلیل، تشخیص این ارزش ذاتی با بررسی و مطالعهٔ عوامل مختلفی به دست میآید. برای نمونه کسی که قصد سرمایهگذاری در سهام یک شرکت اتوموبیل سازی را دارد میتواند عواملی مثل درآمد سالیانهٔ آن شرکت یا ترازنامهٔ مالیاش را مطالعه کند. با این کار میتوان پی برد که در آینده قیمت هر سهم از این شرکت بالا خواهد رفت یا پایین میآید.
در واقع در تحلیل فاندامنتال بر این اعتقاد هستند که قیمت فعلی یک دارایی در هر بازار مالی اشتباه است و احتمال بالا و پایین رفتن قیمت وجود دارد. اندیکاتورهای مختلفی برای این کار موجود است. از مهمترین آنها میتوان به اندیکاتور «سود هر سهم» (EPS)، «نسبت قیمت به درآمد» (P/E)، «نسبت قیمت به ارزش دفتری» (P/B) و اندیکاتورهای دیگر اشاره نمود.
تحلیل فاندامنتال در بعضی از بازارهای مالی مثل بازار ارزهای دیجیتال کمی با دیگر بازارها تفاوت دارد. ولی این دلیل نمیشود که استفاده از آن در این بازار فایدهای نداشته باشد. تنها چیزی که متفاوت میباشد عواملی است که در تصمیمگیری ما تأثیر میگذارد. به عنوان نمونه اگر ما میخواهیم روی ارز دیجیتال کاردانو سرمایهگذاری کنیم تحلیل فاندامنتال میتواند بررسی هدفهای پروژه، دنبال کردن اخبار در مورد آن، عملکرد تیم سازنده، تعداد آدرسهای فعال شبکه و… باشد.
ابزارهای تحلیل بنیادی
- درآمد هر سهم یا EPS
- نسبت قیمت به درآمد P/E
- رشد سود پیش بینی شده
- نسبت قیمت به فروش P/S:
- نسبت قیمت به ارزش دفتری یا P/B
- بازده سود سهام
- بازده سهام
- نسبت پرداخت سود سهام
تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال
تفاوتهای اصلی تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال را میتوان در بخشهای مفهوم، زمان سرمایهگذاری، هدف از تحلیل، نحوهٔ تصمیمگیری، نوع دادهها در تحلیل و نوع ترید با هم مقایسه نمود.
اکنون که با مفاهیم اولیه تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال آشنایی پیدا کردیم بیایید در مورد تفاوتهای اساسی این دو نوع تحلیل هم صحبت کنیم. برای درک بهتر موضوع این تفاوتها را در بخشهای مختلفی با هم مقایسه خواهیم کرد که در ادامه شاهد آن هستید.
تفاوتهای اصلی بین تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال
مفهوم
اصلیترین تفاوت تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال در مفهوم آنها میباشد. همانطور که گفته شد در تحلیل تکنیکال سعی در آن است که با استفاده از فرمولها و روشهای مختلف ریاضی و آمار و براساس نمودار قیمتی آن دارایی در گذشته، قیمت آینده و روند حرکتی بعدی آن را پیشبینی کنیم.
در حالی که در تحلیل فاندامنتال یا بنیادی قصد ما این است که ارزش ذاتی یک دارایی را با استفاده از عوامل بیرونی مشخص کنیم. همچنین ببینیم که آیا قیمت فعلی آن از قیمت واقعیاش پایینتر است یا بالاتر.
حرکت قیمت
وقتی صحبت از مهارت نمودارخوانی در تحلیل تکنیکال میگردد، یک بخش عمدهای ناظر بر بررسی سوابق قیمت یک دارایی از روی نمودار می باشد. به این ترتیب میتوان پیشبینی نمود که در آینده دور و نزدیک چه تغییراتی در قیمت یک دارایی به وقوع خواهد پیوست؛ البته فراموش نکنید، فقط میتوان پیشبینی نمود.
هدف از تحلیل
مورد دیگری که تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال را از هم جدا خواهد کرد هدف از تحلیل آن است. به عبارت دیگر وقتی میخواهیم ببینیم قیمت یک دارایی در چه وضعیتی قرار گرفته و آیا از ارزش واقعی خود بالاتر است یا پایینتر باید از تحلیل فاندامنتال استفاده نماییم.
به همین ترتیب اگر به دنبال یافتن نقاط ورود و خروج مناسب برای ترید یک دارایی باشیم یا بخواهیم ببینیم در روزهای آینده احتمال حرکت قیمت به کدام قسمت وجود دارد بهتر است از تحلیل تکنیکال بهره بگیریم.
نحوه تصمیم گیری
وقتی کسی از تحلیل فاندامنتال بهره میگیرد در واقع بر اساس اطلاعات و آمار و ارقامی که از بررسی و مطالعهٔ عوامل خارجی به دست آمده، تصمیمگیری میکند. درحالیکه در تحلیل تکنیکال این تصمیمگیری براساس روند حرکتی بازار و قیمت دارایی صورت میگیرد.
برای مثال وقتی بازار روند نزولی پیدا میکند و قیمت یک دارایی به محدودهٔ حمایتی خود برسد، سرمایهگذار امکان دارد بر این اساس تصمیم به ورود به بازار بگیرد. در تحلیل فاندامنتال تصمیم به خریدن یک سهام زمانی صورت میگیرد که عوامل مؤثر اشارهشده در تعریف تحلیل فاندامنتال سیگنال مثبت به ما بدهد.
وضعیت صنعت
در این مرحله باید بررسی عملکرد رقبای یک شرکت یا دارایی به دقت شکل گیرد. به این ترتیب قادریم ارزشمندی یک دارایی را در مقایسه با سایر رقبایش بسنجیم.
مروری بر شباهتها و تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی
تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال پرکاربردترین روشهای تحلیل سهام و تصمیمگیری برای سرمایهگذاری است و محبوبیت بالایی در بین معامله گران دارد.
تحلیل بنیادی در حالت کلی بر عملکرد شرکتها و گاهی رقبایشان متمرکز است و این تحلیل روشی بلندمدت است. اما در تحلیل تکنیکال روند حرکت قیمتها در بازار مورد بررسی قرار میگیرد و معمولا برای سرمایهگذاری کوتاهمدت بیشتر استفاده است.
بسته به هدف سرمایه گذار هردو روش میتوانند کاربردی باشند. اما این نکته را حتما مد نظر قرار دهید که قبل از سرمایه گذاری به طور کامل از این دو روش اطلاعات کافی داشته باشید و ابزار های این دو روش را به خوبی بشناسید.
بهیاد داشته باشید، بازارهای سرمایه میتوانند غیرقابلپیشبینی باشند و تحلیلهای بنیادی و تکنیکال تنها چراغ راهی برای هدایت سرمایه گذار میباشند.
سخن پایانی
به طور کلی باید بگوییم که هر دو نوع تحلیل توسط سرمایهگذاران و فعالان بازارهای مالی انجام میشود. اینطور نیست که مجبور باشیم تنها از تحلیل تکنیکال یا تحلیل فاندامنتال به تنهایی استفاده نماییم. در حقیقت از نظر خیلیها بهترین روش استفاده همزمان از هر دو تحلیل برای دستیابی به نتایج بسیار قابل اعتماد میباشد.
اگر شما دوست دارید در این بازارها به موفقیت برسید و سودهای خوبی نصیبتان شود، پس قطعاً باید با تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال آشنایی پیدا کنید. از همین رو در این مطلب سعی کردیم ضمن معرفی اجمالی این دو نوع تحلیل در مورد تفاوتهای اساسی آنها هم بحث کنیم تا بهتر بتوانید فرقشان را درک نمایید.
تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال هر دو روشی برای پیدا کردن بهترین داراییها برای سرمایهگذاری میباشند. ولی روش و ابزاری که آن برای دستیابی به اهداف استفاده میکنند با هم متفاوت است. اکنون شما آشنایی بیشتری با آنها پیدا کردید میتوانید در تصمیمگیریهای خود از مزایای آنها بهره بگیرید. آیندهٔ روشنی برای خود در این بازارها تصور نمایید.
تحلیل بنیادی یا تحلیل تکنیکال؛ کدام بهتر است؟
«تحلیل بنیادی یا تحلیل تکنیکال؛ کدام بهتر است؟» این سوالی است که همواره میان سرمایه گذاران مطرح میشود. در این گزارش به جوانب مختلف دو نوع تحلیل پرداخته شده است.
به گزارش شهر بورس، تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی از ابزارهای شناخت بازارهای مالی است که در میان معامله گران طرفداران خود را دارند و بسیاری از حرفه ایهای بازارهای مالی، استفاده از هر دو ابزار را برای تحلیل پیشنهاد می کنند. بخشی از این گزارش از کتاب جان مورفی گردآوری شده است و به مقایسه تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی پرداخته است. تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی؛ کدام بهتر است؟
تحلیل بنیادی یا تحلیل تکنیکال؛ کدام بهتر است؟
در حالی که تحلیل تکنیکال بر مطالعه کنش بازار متمرکز است، تحلیل بنیادی بر نیروهای اقتصادی عرضه و تقاضا متمرکز است که باعث می شود قیمت ها بالاتر، پایین تر یا ثابت بمانند.
رویکرد بنیادی همه عوامل مربوطه را که بر قیمت بازار اثر میگذارند بررسی میکند تا ارزش ذاتی آن بازار را تعیین کند. ارزش ذاتی آن چیزی است که اصول بنیادین بر اساس قانون عرضه و تقاضا ارزش واقعی چیزی را نشان می دهد. اگر این ارزش ذاتی کمتر از قیمت فعلی بازار باشد، پس بازار بیش از حد قیمت گذاری شده است و باید فروخته شود. اگر قیمت بازار کمتر از ارزش ذاتی باشد، پس بازار کمتر از ارزش گذاری شده است و باید خریداری شود.
هر دوی این رویکردها برای پیشبینی بازار تلاش میکنند مشکل مشابهی را حل کنند، یعنی تعیین جهتی که احتمالاً قیمتها حرکت میکنند.
آنها فقط از جهات مختلف به مشکل برخورد می کنند. اصولگرا به بررسی علت حرکت بازار می پردازد، در حالی که تکنسین اثر را مطالعه می کند. البته تکنسین معتقد است که اثر تمام چیزی است که او می خواهد یا باید بداند و دلایل یا علل غیرضروری است.
بنیادگرا همیشه باید دلیل آن را بداند. اکثر معامله گران خود را به عنوان تکنسین یا اصولگرا طبقه بندی می کنند. در واقعیت، همپوشانی های زیادی وجود دارد. بسیاری از بنیادگرایان از اصول اولیه تجزیه و تحلیل نمودار دانش کاری دارند.
در عین حال، بسیاری از تکنسین ها حداقل آگاهی گذرا از اصول اولیه دارند. مشکل این است که نمودارها و اصول اغلب با یکدیگر در تضاد هستند. معمولاً در ابتدای حرکت های مهم بازار، عوامل بنیادی انجام می دهند و آنچه را که به نظر می رسد بازار انجام می دهد، توضیح یا پشتیبانی نمی کند.
در این زمان های حساس در روند است که به نظر می رسد این دو رویکرد بیشترین تفاوت را دارند. معمولاً آنها در نقطهای با هم هماهنگ میشوند، اما اغلب برای معاملهگر خیلی دیر است. یکی از توضیح ها برای این اختلافات ظاهری این است که قیمت بازار تمایل به هدایت عوامل بنیادی شناخته شده دارد.
به بیان دیگر، قیمت بازار به عنوان یک شاخص پیشرو از اصول یا خرد مرسوم لحظه ای عمل می کند. در حالی که عوامل بنیادی شناخته شده قبلاً تخفیف داده شده اند و در حال حاضر “در بازار” هستند، قیمت ها اکنون به عوامل بنیادی ناشناخته واکنش نشان می دهند.
برخی از چشمگیرترین بازارهای گاوی و خرسی در تاریخ با تغییر اندک یا بدون تغییر در اصول آغاز شده اند. تا زمانی که آن تغییرات مشخص شد، روند جدید به خوبی در جریان بود.
پس از مدتی، تکنسین اعتماد بیشتری به توانایی خود در خواندن نمودارها پیدا می کند. تکنسین یاد می گیرد که در شرایطی که حرکت بازار یا به اصطلاح عقل متعارف مخالف است، راحت باشد. یک تکنسین شروع به لذت بردن از بودن در اقلیت می کند. او می داند که در نهایت دلایل اقدام در بازار به دانش عمومی تبدیل خواهد شد. فقط این است که تکنسین حاضر نیست منتظر آن تأییدیه اضافی باشد. با پذیرش مقدمات تحلیل تکنیکال، میتوان دریافت که چرا تکنسینها معتقدند رویکرد آنها بر بنیادگرایان برتر است.
اگر یک معامله گر مجبور بود تنها یکی از این دو روش را برای استفاده انتخاب کند، منطقاً انتخاب باید تکنیکی باشد. زیرا طبق تعریف، رویکرد فنی شامل اصول اساسی است. اگر عوامل بنیادی در قیمت بازار منعکس شوند، آنگاه مطالعه آن عوامل بنیادی غیر ضروری می شود. خواندن نمودار به شکل میانبر تحلیل بنیادی تبدیل می شود.
با این حال، عکس آن درست نیست. تجزیه و تحلیل بنیادی شامل مطالعه عملکرد قیمت نمی شود. معامله در بازارهای مالی تنها با استفاده از رویکرد فنی امکان پذیر است. این تردید وجود دارد که کسی بتواند به تنهایی و بدون در نظر گرفتن جنبه فنی بازار، اصول اولیه را معامله کند.اگر فرآیند تصمیم گیری به دو مرحله جداگانه تجزیه و تحلیل و زمان بندی تقسیم شود، این نکته آخر واضح تر می شود.
به دلیل ضریب اهرمی بالا در بازارهای آتی، زمان بندی به ویژه در آن عرصه بسیار مهم است. کاملاً ممکن است که در روند کلی بازار درست عمل کنید و همچنان ضرر کنید. از آنجایی که مارجین مورد نیاز در معاملات آتی بسیار کم است (معمولاً کمتر از 10 درصد)، یک حرکت نسبتاً کوچک قیمت در جهت اشتباه می تواند معامله گر را مجبور به خروج از بازار کند و در نتیجه تمام یا بیشتر آن حاشیه را از دست بدهد.
در مقابل، در معاملات بازار سهام، معاملهگری که خود را در سمت اشتباه بازار میبیند، میتواند به سادگی تصمیم بگیرد که سهام را حفظ کند، به این امید که در نقطهای از بازار بازگردد. معامله گران آتی آن تجملات را ندارند. استراتژی «خرید و نگه دارید» در عرصه آتی اعمال نمی شود.
هر دو رویکرد فنی و بنیادی را می توان در مرحله اول – فرآیند پیش بینی – استفاده کرد. با این حال، مسئله زمان بندی، تعیین نقاط ورودی و خروجی خاص، تقریباً کاملاً فنی است. بنابراین، با توجه به مراحلی که معاملهگر باید قبل از تعهد بازار طی کند، میتوان دریافت که استفاده صحیح از اصول فنی در مرحلهای از فرآیند ضروری میشود، حتی اگر تحلیل بنیادی در مراحل اولیه تصمیمگیری اعمال شده باشد. زمانبندی نیز در انتخاب سهام فردی و خرید و فروش بخش بازار سهام و گروههای صنعتی مهم است.
انعطاف پذیری و سازگاری تجزیه و تحلیل فنی
یکی از نقاط قوت تجزیه و تحلیل تکنیکال، سازگاری آن با تقریباً هر بعد تجاری و زمانی است. هیچ حوزه ای برای معامله در سهام یا معاملات آتی وجود ندارد که این اصول در آن اعمال نشود.
چارتیست می تواند به راحتی بازارهای زیادی را دنبال کند که معمولاً در مورد همتای اصلی او صادق نیست. به تفاوت فاندامنتال و تکنیکال چیست؟ دلیل حجم عظیمی از داده هایی که دومی باید با آنها سروکار داشته باشد، اکثر اصولگرایان تمایل به تخصص دارند. از مزایای اینجا نباید غافل شد. به عنوان یک چیز، بازارها دوره های فعال و غیرفعال، مراحل روند و غیر روند را پشت سر می گذارند.
در تفاوت تحلیل فاندامنتال با تحلیل تکنیکال باید بگیم که در بازارهای مالی، تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال دو نوع اصلی، از تحلیل هستن، ابزارهای تحلیل تکنیکال در فضای معاملات ارزهای دیجیتال نیز بسیار محبوب بوده ، اما در خصوص تحلیل فاندامنتال، قضیه تا حدی متفاوت است.
در تحلیل تکنیکال، برخی تخصص ها را می توانیم از بازارهای مالی سنتی وام بگیریم. در این تحلیل چشممان تنها به قیمت و تاریخچه قیمت روی نمودار هاست و به دنبال الگوهایی هستیم که ممکنه در آینده دوباره تکرار بشن. با استفاده از تاریخچه قیمتی یک کالا، سهام یا ارز، و هم چنین با بکارگیری شاخص های مختلف می توانیم روند قیمتی را پیش بینی کنیم.
در این نوع تحلیل برای ارزیابی بازار فقط نیاز به مطالعه حرکت قیمت ها داریم و هیچ معیار دیگری را در نظر نمی گیریم. در ضمن تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که حرکت بعدی قیمت را می توانیم تا حدودی از طریق عملکرد قیمت در گذشته و حجم معاملات پیدا کنیم. در حقیقت آنها خود را مانند تحلیلگران فاندامنتال با مطالعه عوامل بیرونی سرگرم نمی کنند و ترجیح می دهند که روی نمودارهای قیمت، الگوها و روند بازار تمرکز کنند. هدف تحلیلگران تکنیکال، شناسایی نقاط ایده آل برای ورود و خروج به یک دارایی است.
به طور کلی تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال در سمت مقابل هم قرار دارند و برای تحلیل دارایی های مختلف به روش های متفاوتی متکی هستند. در واقع هر تحلیلی، از ابزار و روش خاص خودش استفاده می کند و در عین حال، هر دو تحلیل، داده هایی را برای تسهیل معامله و تریدینگ و خرید و فروش ارائه می دهند.
در تحلیل فاندامنتال باید بدانیم که ارزش این دارایی ها از کجا نشأت می گیرد و در حقیقت چه چیزهایی باعث می شود که، سرمایه گذاران پول خود را وارد یک ارز دیجیتال کنن که به افزایش قیمت آن منجر شود. تحلیلگران فاندامنتال (Fundamental analysis) بر این باورند که قیمت فعلی یک دارایی لزوما نشانگر ارزش واقعی آن دارایی نیست. این ایدئولوژی اساس تصمیمات سرمایه گذاری در تحلیل فاندامنتال است.
در سمت مقابل، تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که حرکت بعدی قیمت را می توانیم تا حدودی از طریق عملکرد قیمت در گذشته و حجم معاملات پیدا کنیم.
مزایا و معایب تحلیل فاندامنتال
روش تحلیل فاندامنتال یک روش تحلیلی جدید و به روز نیست و قبلاً از آن برای سایر بازارهای مالی استفاده شده است.
برای اینکه در معاملات و خرید و فروش های خود بهترین استفاده از این ابزار رو داشته باشید، بهتر است مزایا و معایب تحلیل فاندامنتال را مورد بررسی قرار بدهیم. خالی از لطف نیست که بدانیم برای درک بیشتر موضوع، فاندامنتال یا تحلیل بنیادی به مفاهیم ریشه های مربوط به هر ارز دیجیتال اشاره دارد.
به این معنا که در این روش تحلیلی کاربران بدون در نظر گرفتن نمودار قیمت رمز ارز مورد نظر، بایستی با توجه به شرایط بنیادی هر ارزی درباره امکان سرمایه گذاری بر روی آن تصمیم بگیرند.
تحلیل فاندامنتال (Fundamental analysis) ارزهای دیجیتال روشی بسیار قدرتمند برای ارزیابی یک شرکت یا کسب وکار یا به عبارتی روش تحلیلی برای هر سرمایه گذاری هست که به جرأت می توان گفت که تحلیل تکنیکال توان رقابت با آن را ندارد.
برای سرمایه گذاران، تحقیق روی طیف وسیعی از معیارهای کمی و کیفی، یک نقطه شروع اساسی برای هر نوع سرمایه گذاری و بیزینس است. در واقع بسیاری از سرمایه گذاران در سرتاسر جهان مطالعه دقیقی در مورد شرکت یا پروژه مورد نظر خود را به عنوان اولین قدم سرمایهگذاری انتخاب می کنند.
در طرف دیگر هم باید بگوییم که اگرچه اجرای تحلیل فاندامنتال کار چندان پیچیده ای نیست، ولی انجام درست آن هم کار چندان راحتی نیست.
همه افراد می توانند از تحلیل فاندامنتال استفاده کنند؛ این تحلیل دلیل تکیه بر روش ها و تکنیک های شناخته شده و جواب پس داده خود این افراد را یاری می دهد تا آگاهانه تر تصمیم بگیرند؛ چراکه روش ها و داده های مورد نیاز به این منظور همواره فراهم است. وضعیت حداقل در بازارهای سنتی این چنین است، اما در بازار ارزهای دیجیتال احتمال متفاوت بودن اوضاع وجود دارد، چراکه یافتن بخشی از داده ها دشوار یا غیر ممکن ست و همبستگی سنگینی بین کوین های گوناگون وجود دارد.
به این ترتیب احتمال ناکارآمد شدن یا کاهش میزان دقت تحلیل فاندامنتال در این بازار افزایش پیدا می کند. به عبارت دیگر، ارزیابی ارزش ذاتی یک سهم یا ارز کاری زمان بر و طاقت فرساست که به مطالعه و تحقیق زیاد نیاز دارد. این طور نیست که تنها یک سری عدد از پیشآماده را در فرمول بگذاریم و از روی نتیجه به دست آمده تصمیم بگیریم.
در واقع باید عوامل مختلفی در نظر گرفته شود که می تواند برای برخی از تازه واردها گیج کننده به نظر بیاد. اگر تحلیل بنیادی به درستی صورت بگیرد، با دقتی بالا قادر خواهد بود ارزان یا گران بودن قیمت یک دارایی مشخص را در مقایسه با ارزش ذاتی آن نمایان کند.
در واقع سرمایه گذاران بزرگ جهان مثل «وارن بافت» (Warren Buffet) و «بنجامین گراهام» (Benjamin Graham) از جمله کسانی هستند که توانسته اند به لطف این نوع تحلیل به سودهای کلانی دست پیدا کنند.
علاوه بر آن، تحلیل فاندامنتال بیشتر برای معاملات بلند مدت مناسب است؛ در نتیجه استفاده از آن برای افرادی که در پی کسب سود از سوئینگ تریدینگ (Swing Trading) هستند، پیشنهاد نمی شود. این نوع تحلیل معمولاً مناسب خرید و فروش های میان و بلند مدت است و چندان نمی توان از آن برای معاملات کوتاه مدت استفاده کرد.
به عبارت دیگر، برخلاف تحلیل تکنیکال که معمولاً برای شناسایی نقاط ورود و خروج دقیق از آن استفاده می شود، در تحلیل فاندامنتال سرمایه گذاران می توانند دیدهای کلی تری نسبت به روند حرکتی بازار به دست بیاورند.
غفلت از روندهای قدرتمند بازار یکی دیگر از مهم ترین مشکلات این آنالیز تلقی می شود، چیزی که تحلیل تکنیکال خیلی خوب آن را پوشش می دهد.
به عقیده جان مینارد (John Maynard) اقتصاددان مشهور، بازار می تواند بیشتر از آنچه تصور میکنید غیر منطقی ظاهر شود. به دلیل طولانی مدت بودن نتایج تحلیل فاندامنتال، تحولات منفی اقتصادی و سیاسی دنیا در آینده می تواند روی پیش بینی های تحلیل فاندامنتال تأثیر منفی بگذارد.
۱۰ شاخص برتر تحلیل بنیادی (فاندامنتال) برای سرمایهگذاران
اصل “دانش قدرت است” تقریباً در هر جنبهای از زندگی روزمره از جمله سرمایه گذاری در بازارهای مالی صدق میکند. در دنیای سرمایهگذاری آنلاین و کامپیوتر محور امروزی، داشتن اطلاعات مناسب مانند راننده ماشین سرمایهگذاری خود بودن است، در حالی که نداشتن آن را میتوان به نشستن در ماشین سرمایه گذاری دیگر به عنوان یک مسافر تشبیه کرد. در حالی که روشهای مختلفی برای ارزیابی ارزش و پتانسیل رشد یک سهام یا کوین وجود دارد، تحلیل بنیادی (فاندامنتال) یکی از بهترین راهها برای کمک به شما برای ایجاد معیاری جهت سنجش عملکردتان در بازار سهام است. بررسی شرایط به کمک تحلیلها منجر به تصمیمات آگاهانه سرمایه گذاری میشود. در ادامه مهمترین شاخصهای تحلیل بنیادی را معرفی میکنیم.
درک تحلیل بنیادی یا فاندامنتال
تحلیل بنیادی یا تحلیل فاندامنتال شامل بررسی انتقادی یک کسب و کار در ابتداییترین یا اساسیترین سطح مالی آن است. هدف این تحلیل ارزیابی مدل کسب و کار، صورتهای مالی، حاشیه سود و سایر شاخصهای کلیدی برای تعیین وضعیت مالی یک کسبوکار و ارزش ذاتی سهام است. با رسیدن به پیش بینی تغییرات قیمت سهام در آینده، سرمایه گذاران آگاه میتوانند بر این اساس از آنها سود ببرند. تحلیلگران بنیادی معتقدند که قیمت یک سهم یا کوین به تنهایی برای دستیابی دقیق به تمام اطلاعات موجود کافی نیست. به همین دلیل است که آنها معمولاً تحلیلهای اقتصادی، صنعتی و شرکتی را مطالعه میکنند تا ارزش منصفانه فعلی را بدست آورند و ارزش آتی ارز دیجیتال و سهام مورد نظر خود را پیشبینی کنند.
اگر ارزش منصفانه و قیمت فعلی ارز دیجیتال یا سهام با هم برابر نباشد، انتظار میرود که قیمت بازار در نهایت به سمت ارزش منصفانه حرکت کند. آنها سپس از این اختلافات قیمتی استفاده کرده و از حرکات قیمت سود میبرند. به تفاوت فاندامنتال و تکنیکال چیست؟ تفاوت فاندامنتال و تکنیکال چیست؟ عنوان مثال، اگر قیمت فعلی یک ارز دیجیتال در بازار بالاتر از ارزش منصفانهی آن باشد، در این صورت ارزش گذاری آن بیش از حد در نظر گرفته میشود که منجر به توصیه فروش میشود. از طرف دیگر اگر قیمت فعلی یکی از ارزهای دیجیتال در بازار کمتر از ارزش منصفانهی آن باشد، انتظار میرود قیمت در نهایت افزایش یابد و بنابراین خرید آن در حال حاضر ایده خوبی به شمار میرود.
برترین شاخصهای تحلیل فاندامنتال
همانطور که میدانید مدلهای مختلفی برای انواع تحلیل بازار وجود دارد، در این بین پارامترهای تحلیل بنیادی زیادی هستند که میتوان از آنها برای اطمینان از سلامت مالی یک پروژه استفاده کرد. محبوبترین پارامترها حول محور رشد آتی، درآمد و ارزش بازار طراحی شدهاند. درک این شاخصهای کلیدی میتواند به شما در تصمیم گیری آگاهانه برای خرید یا فروش کمک کند.
۱. درآمد به ازای هر سهم (EPS)
این شاخص بخشی از سود یک پروژه است که به هر سهم از سهام آن اختصاص مییابد و اساساً درآمد خالص نهایی است که بر اساس هر سهم تعیین میشود. افزایش EPS نشانه خوبی برای سرمایهگذاران است؛ زیرا به این معنی است که ارزش سهام آنها احتمالاً بیشتر از موقعیت فعلی است. شما میتوانید سود هر سهم یک شرکت را با تقسیم سود کل آن بر تعداد سهام موجود محاسبه کنید. به عنوان مثال اگر شرکت سود ۳۵۰ میلیون دلاری را گزارش کند و ۱۰۰ میلیون سهم وجود داشته باشد، EPS آن ۳.۵ دلار گزارش میشود.
۲. نسبت قیمت به درآمد (P/E)
نسبت قیمت به درآمد، رابطه بین قیمت سهام یک شرکت و سود هر سهم آن را اندازهگیری میکند. این به سرمایهگذاران کمک میکند تا تعیین کنند آیا قیمت این سهام نسبت به سایر سهام در همان بخش کمتر یا بیشتر از ارزش واقعی آن سهم است. از آنجایی که نسبت P/E نشان میدهد که بازار حاضر است برای یک سهام بر اساس درآمدهای گذشته یا آینده آن وضعیتی را در نظر بگیرد، سرمایهگذاران به سادگی نسبت P/E یک سهام را با رقبای آن و استانداردهای صنعت مقایسه میکنند. نسبت P/E کمتر به این معنی است که قیمت فعلی سهام نسبت به درآمد پایین است که برای سرمایهگذاران مطلوب است.
نسبت قیمت به سود از تقسیم قیمت فعلی هر سهم بر سود شرکت به ازا هر سهم محاسبه میشود. به عنوان مثال اگر قیمت سهام شرکتی در حال حاضر به ازای هر سهم ۷۰ دلار با سود ۵ دلار به ازای هر سهم فروخته شود، نسبت P/E برابر با ۱۴ است (۷۰ دلار تقسیم بر ۵ دلار).
دو نوع اصلی نسبت PE وجود دارد. نسبت PE آینده نگر (یا پیشرو) و گذشته نگر (یا دنباله رو). تفاوت بین این دو مربوط به نوع درآمدی است که در محاسبهی آنها استفاده میشود. اگر سود پیشبینیشده (آینده) یک ساله به عنوان مخرج در محاسبه استفاده شود، نتیجه یک نسبت PE آیندهنگر است. در حالی که اگر از درآمدهای ۱۲ ماهه پایانی استفاده شود، در نتیجه نسبت PE گذشته نگر را محاسبه خواهید کرد.
۳. رشد درآمد پیش بینی شده (PEG)
نسبت P/E یک شاخص تحلیل فاندامنتال یا بنیادی خوب است اما با در نظر گرفتن این واقعیت که شامل رشد درآمدهای آتی نمیشود، تا حدودی محدود است. PEG این را با پیش بینی نرخ رشد سود یک ساله سهام جبران میکند. تحلیلگران میتوانند نرخ رشد آتی یک شرکت را با مشاهده نرخ رشد تاریخی آن تخمین بزنند. این روش تصویر کاملتری از ارزشگذاری سهام ارائه میدهد. برای محاسبه رشد سود پیشبینی شده، نسبت P/E را بر نرخ رشد ۱۲ ماهه شرکت تقسیم کنید. درصد در نرخ رشد در محاسبه حذف میشود.
به عنوان مثال، اگر نرخ رشد ۱۰٪ و نسبت PE ۱۵ باشد، فرمول PEG به شکل زیر است:
PEG = نسبت PE / رشد درآمد
PEG = 15 / 10 -> توجه کنید که چگونه ۱۰٪ به ۱۰ تبدیل میشود
PEG = 1.5
قاعده کلی این است که وقتی PEG سهام بالاتر از ۱ باشد، ارزشگذاری آن بیش از حد در نظر گرفته میشود. در حالی که اگر زیر ۱ باشد، ارزش آن کمتر از میزان واقعی تلقی میشود.
۴. جریان نقدی آزاد (FCF)
به عبارت سادهتر، جریان نقدی آزاد، وجه نقدی است که پس از پرداخت هزینههای عملیاتی و مخارج سرمایهای یک شرکت باقی میماند. پول نقد برای گسترش و بهبود یک تجارت بسیار مهم است. شرکتهایی با جریان نقدی آزاد بالا میتوانند ارزش سهامداران را بهبود بخشند، نوآوری کنند و بهتر از همتایان خود با نقدینگی کمتر از رکود جان سالم به در ببرند. بسیاری از سرمایه گذاران FCF را به عنوان یک شاخص اساسی میدانند زیرا نشان میدهد که آیا یک شرکت هنوز پول نقد کافی برای پاداش دادن به سهامداران خود از طریق سود سهام پس از عملیات تامین مالی و هزینههای سرمایه را دارد یا خیر.
FCF به عنوان جریان نقدی عملیاتی منهای مخارج سرمایه (CAPEX) همانطور که در صورت جریان نقدی ثبت میشود، به همان شکل محاسبه میشود. همچنین میتوان از صورت سود و زیان به عنوان سود خالص عملیاتی پس از مالیات (NOPAT) به اضافه استهلاک، منهای سرمایه در گردش و مخارج سرمایه (CAPEX) استنباط کرد. عبارت و فرمولهای زیر را بررسی کنید. ما FCF را برای شما محاسبه میکنیم:
NOPAT = EBIT مالیات –
NOPAT = 1105 – ۳۳۲ = ۷۷۴
FCF = NOPAT + استهلاک – ( CAPEX سرمایه در گردش و )
FCF = 774 + 50 – (۱۲۰ + ۳۰) = ۶۷۴
۵. نسبت قیمت به ارزش دفتری (P/B)
این نسبت همچنین به عنوان نسبت قیمت به حقوق صاحبان سهام نیز شناخته میشود. نسبت قیمت به ارزش دفتری یک شاخص تحلیل بنیادی است که ارزش دفتری سهام را با ارزش بازار آن مقایسه میکند. P/B با نشان دادن تفاوت بین ارزش بازار سهام و ارزشی که شرکت در دفاتر مالی خود بیان کرده است، به سرمایهگذاران کمک میکند تا تعیین کنند آیا ارزش سهام نسبت به ارزش دفتری آن کمتر است یا بیش از حد ارزشگذاری شده است که با تقسیم آخرین قیمت بسته شدن سهام بر ارزش دفتری هر سهم که در گزارش سالانه شرکت فهرست شده است، محاسبه میشود. ارزش دفتری به عنوان بهای تمام شده تمام داراییها منهای بدهیها محاسبه میشود. اگر شرکت منحل شود، ارزش نظری آن شرکت بر اساس مفهوم ارزش دفتری محاسبه میشود.
با این حال، نسبت قیمت به ارزش دفتری یک شرکت خاص به تنهایی مفید نیست. یک سرمایهگذار باید نسبت P/B یک شرکت را با سایر شرکتها در همان بخش یا صنعت مقایسه کند. تنها در این صورت است که در تعیین اینکه کدام شرکت ممکن است نسبت به سایرین کمتر یا بیش از ارزشگذاری شده باشد مفید خواهد بود.
۶. بازده حقوق صاحبان سهام (ROE)
ROE یک نسبت سودآوری است که نرخ بازدهی را نشان میدهد که سهامدار برای بخشی از سرمایهگذاری خود در آن شرکت دریافت میکند. این نسبت اندازهگیری میکند که چگونه یک شرکت بازدهی مثبتی را برای سرمایهگذاری سهامداران خود ایجاد میکند. از آنجایی که سود محرک واقعی قیمت سهام است، تفکیک سود به دست آمده با حقوق صاحبان سهام در واقع یک شاخص بسیار خوب از سلامت مالی یک شرکت و ارزش منصفانه سهام آن است. شما میتوانید بازده حقوق صاحبان سهام را با تقسیم سود خالص بر میانگین حقوق صاحبان سهام محاسبه کنید. تجزیه و تحلیل DuPont با اضافه کردن چندین متغیر برای کمک به سرمایهگذاران برای درک بهتر سودآوری شرکت، محاسبه را بیشتر گسترش میدهد. این تحلیل به این مؤلفههای اصلی میپردازد:
ROA = درآمد خالص / داراییها، که میتوان آنها را بیشتر به موارد زیر تقسیم کرد:
حاشیه سود = درآمد/درآمد خالص
نسبت گردش مالی = درآمد / دارایی
اهرم = دارایی / حقوق صاحبان سهام
فرمول گسترش یافته ROE هنگام انجام تجزیه و تحلیل DuPont به شکل زیر است:
ROE = حاشیه سود x نسبت گردش مالی x اهرم
ROE = درآمد خالص / درآمد x درآمد / دارایی x دارایی / حقوق صاحبان سهام
با استفاده از تجزیه و تحلیل DuPont، سرمایه گذار میتواند تعیین کند که چه چیزی باعث ROE میشود. به نظرشما آیا دلیل آن حاشیه سود بالا و یا نسبت گردش مالی بسیار سریع و یا اهرم بالاست؟
۷. نسبت پرداخت سود سهام (DPR)
همانطور که میدانید شرکتها بخشی از سود خود را به صورت سود سهام به سهامداران خود پرداخت میکنند. اما این نیز مهم است که بدانیم درآمد شرکت تا چه حد از پرداخت سود سهام حمایت میکند. این همان چیزی است که نسبت پرداخت سود سهام در مورد آن است. این فاکتور به شما میگوید که یک شرکت چه بخشی از درآمد خالص را به سهامداران خود باز میگرداند و همچنین چه مقدار را برای رشد، ذخیره نقدی و بازپرداخت بدهی کنار میگذارد. DPR با تقسیم کل مبلغ سود سهام بر درآمد خالص شرکت در همان دوره و معمولاً به صورت درصد سالانه محاسبه میشود.
۸. نسبت قیمت به فروش (P/S)
نسبت قیمت به فروش یک شاخص تحلیل بنیادی است که میتواند با استفاده از ارزش بازار و درآمد شرکت به تعیین ارزش منصفانه سهام کمک کند. این نشان میدهد که بازار چقدر برای فروش شرکت ارزش قائل است که میتواند در ارزشگذاری سهام در حال رشدی که هنوز سودی به دست نیاوردهاند یا به دلیل یک عقبگردی موقت، آنطور که انتظار میرود عمل نمیکنند، موثر باشد. فرمول P/S با تقسیم فروش هر سهم بر ارزش هر سهم محاسبه میشود. نسبت P/S پایین به عنوان نشانه خوبی از سوی سرمایهگذاران تلقی میشود. این معیار دیگری است که هنگام مقایسه شرکتها در همان بخش یا صنعت نیز مفید است.
۹. نسبت سود سهام
نسبت سود تقسیمی به میزان پرداختی یک شرکت در هر سال به عنوان سود سهام در نسبت با قیمت سهام آن میپردازد. این تخمینی از بازده سود سهام یک سرمایه گذاری است. با فرض اینکه هیچ تغییری در سود سهام وجود نداشته باشد، بازده دارای یک رابطه معکوس با قیمت سهام است. زمانی که قیمت سهام کاهش می یابد بازدهی افزایش مییابد و بالعکس. این برای سرمایه گذاران مهم است، زیرا به آنها میگوید که از هر دلاری که در سهام شرکت سرمایهگذاری کردهاند، چه میزان به آنها باز میگردد.
نسبت سود تقسیمی به درصد بیان میشود و از تقسیم سود سالانه هر سهم بر قیمت فعلی سهم محاسبه میشود. به عنوان مثال، ۲ شرکت (الف و ب) سالانه ۳ دلار سود به ازای هر سهم پرداخت میکنند. سهام شرکت الف به ازای هر سهم ۶۰ دلار معامله میشود، در حالی که سهام شرکت ب با ۳۰ دلار به ازای هر سهم معامله میشود. این بدان معنا است که بازده سود سهام شرکت الف ۵% (۶۰/۳ x 100) و بازده سود سهام شرکت ب ۱۰% (۳۰/۳ x 100) است. بهعنوان یک سرمایهگذار، احتمالاً سهام شرکت ب را به سهام دیگر شرکت الف ترجیح میدهید، زیرا بازده سود بیشتری دارد.
۱۰. نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E)
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام آخرین شاخص تحلیل بنیادی در این فهرست است و رابطه بین سرمایه استقراضی شرکت و سرمایه ارائه شده توسط سهامداران آن را اندازه گیری میکند. سرمایهگذاران میتوانند از آن برای تعیین نحوه تامین مالی داراییهای شرکت استفاده کنند. نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E) به سرمایهگذاران کمک میکند تا اهرم مالی یک شرکت را ارزیابی کنند و نشان میدهد که در صورت مواجهه کسب و کار با مشکلات مالی، چقدر حقوق صاحبان سهام میتواند تعهدات را برآورده کند.
شما میتوانید نسبت را با تقسیم کل بدهیها بر کل حقوق صاحبان سهام محاسبه کنید. ترازنامه تلفیقی را در زیر بررسی کنید که نشان میدهد شرکت اپل در مجموع ۲۴۱ میلیارد دلار بدهی (که با رنگ قرمز مشخص شده است) و کل حقوق صاحبان سهام ۱۳۴ میلیارد دلار (با رنگ سبز مشخص شده) ثبت کرده است.
بر اساس این ارقام، نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام بصورت زیر محاسبه میشود:
$۲۴۱,۰۰۰,۰۰۰ ÷ $۱۳۴,۰۰۰,۰۰۰ = ۱.۸۰
نتیجه گیری
همه شاخصهای تحلیل بنیادی که در بالا مورد بحث قرار گرفت، در نوع خود مهم هستند. در حالی که آنها میتوانند به شما در تعیین ارزش و پتانسیل رشد یک سهام کمک کنند، مهم است که بدانید چندین عامل دیگر نیز بر قیمت سهام تأثیر میگذارند که اندازهگیری اکثر آنها چندان آسان نیست. به همین دلیل است که وقتی نوبت به ارزیابی سهام یک شرکت برای مقاصد سرمایهگذاری میشود، تحلیل فاندامنتال به بهترین وجه همراه با ابزارهای دیگر مانند تحلیل تکنیکال، اخبار اقتصاد کلان و دادههای خاص صنعت استفاده میشود. این مسائل به شما کمک میکند تصویر واضح تری از آنچه که به عنوان یک سهام میخواهید در آن سرمایه گذاری کنید داشته باشید، در حالی که از شاخصها به عنوان معیار برای اندازه گیری ارزش سرمایه گذاریهای بالقوه استفاده میکنید.
سوالات متداول
تحلیل بنیادی یا فاندامنتال چیست؟
تحلیل بنیادی شامل بررسی انتقادی یک کسب و کار در ابتداییترین یا اساسیترین سطح مالی آن است.
هدف از تحلیل فاندامنتال چیست؟
هدف این تحلیل ارزیابی مدل کسب و کار، صورتهای مالی، حاشیه سود و سایر شاخصهای کلیدی برای تعیین وضعیت مالی یک کسبوکار و ارزش ذاتی سهام است.
نکته: توجه داشته باشید این مقاله صرفا با هدف راهنمایی و آشنایی نوشته شده و آکادمی ارز دیجیتال ارزتودی مسئولیتی در مقابل تصمیمات افراد یا عواقب مالی آن ندارد.
دیدگاه شما